سه کلام الهی

در شگفتم از کسی که می خواهد به اصلاح مردمان بپردازد با اینکه خود او سخت فاسد است ، پس در اصلاح خویش نمی کوشد و در صدد اصلاح دیگران بر می آید.

عَجبتُ لِمَن یَتَصَدّی لاِصلاح النّاس وَ نَفسُه اَشدُ شَییٍ فِساداً فَلا یُصلِحُها وَ یَتعاطی اِصلاحَ غَیره

امیرالمؤمنین علی علیه السلام /  غررالحکم / 218

پشیمان ترین مردم در روز قیامت، كسى است كه براى مردم از عدالت سخن بگوید اما خودش به دیگران عدالت روا ندارد.

اِنَ مِن اَعظَم النّاس حَسرَه یَومَ القیامَه، مَن وَصفَ عَدلاً ثُمَ خالَفَهُ اِلى غَیرِه

امام صادق علیه السلام / وسائل الشیعه / جلد 15 /صفحه 295

خوشا آن كه پرداختن به عيب خويش ، وى را از عيب ديگران بازدارد.

طُوبى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النّاسِ

امیرالمؤمنین علی علیه السلام.

فداکاري و بصيرت، لازمه ي دفاع از دين

فداکاري و بصيرت، لازمه ي دفاع از دين


فداکاري و بصيرت، لازمه ي دفاع از دين


 






 
عاشورا پيامها و درسهايي دارد. عاشورا درس مي دهد که بايد براي حفظ دين فداکاري کرد. در راه قرآن بايد از همه چيز گذشت. درس مي دهد که در ميدان نبرد حقّ و باطل، کوچک و بزرگ، زن و مرد، پيرو جوان، شريف و وضيع، امام و رعيّت، همه با هم در يک صف قرار مي گيرند و جبهه ي دشمن با همه ي تواناييهاي ظاهري، بسيار آسيب پذير است. همچنان که جبهه ي بني اميّه به وسيله ي کاروان اسيران عاشورا در کوفه آسيب ديد، در شام و در مدينه آسيب ديد، بالاخره هم به فناي جبهه ي سفياني منتهي شد. درس مي دهد که در ماجراي دفاع از دين، بيشتر از همه چيز براي انسان بصيرت لازم است. بي بصيرتها فريب مي خورند و در جبهه باطل قرار مي گيرند، بدون اين که خود بدانند. همچنان که در جبهه ي ابن زياد کساني بودند که از فسّاق و فجّار نبودند، بلکه از بي بصيرتها بودند. 
اينها درسهاي عاشورا است. البتّه همين درسها کافي است که يک ملت را از ذلّت به عزّت برساند. همين درسها مي تواند جبهه ي کفر و استکبار را شکست بدهد. درسهاي زندگي سازي است (1) 

استقامت حسيني 
 

درمورد امام حسين عليه السلام استقامت به اين صورت است که او تصميم گرفت تسليم يزد و حکومت جابرانه ي او نشود. مبارزه از اين جا شروع شد؛ عدم تسليم در مقابل حاکميت فاسدي که راه دين را بکلّي منحرف مي کرد. امام که از مدينه حرکت فرمود، با اين نيّت بود. بعد که در مکّه احساس کرد ياور دارد، آن وقت اين را با قيام هم همراه کرد؛ و الّا جوهر اصلي اعتراض و حرکت در مقابل حکومتي بود که بر طبق موازين حسيني، اين حکومت قابل تحمّل و قابل قبول نبود. اوّل، امام حسين عليه السلام در مقابل اين حکومت ايستاد. هنوز خبري نبود و مشکلات خودش را نشان نداده بود. بعد، امام حسين عليه السلام با مشکلات يکي پس از ديگري مواجه شد: مسأله ي ناگزيري خروج از مکّه و سپس درگيري در کربال و فشاري که درحادثه ي کربلا بر شخص امام حسين عليه السلام وارد آمد. 

عذرهاي شرعي سدّ راه انسان 
 

يکي از چيزهايي که در کارهاي بزرگ جلوي انسان را سدّ مي کند، عذرهاي شرعي است. کار واجب و تکليفي را انسان بايد انجام بدهد، ولي وقتي انجام اين کار مستلزم اشکال بزرگي است - فرضاً عدّه ي زيادي کشته خواهند شد -در اين جا انسان احساس مي کند که ديگرتکليف ندارد. شما ببينيد در مقابل امام حسين عليه السلام از اين گونه عذرهاي شرعي که يکي پس از ديگري پديدار مي شد و مي توانست هر انسان ظاهر بيني را از اين راه منصرف بکند، چه قدر بود. اوّل، اعراض مردم کوفه و کشته شدن مسلم بود. در اين جا بايد امام حسين مي فرمود که ديگر عذر شرعي است و تکليف ساقط شد. ما مي خواستيم با يزيد بيعت نکنيم، ولي معلوم گرديد که در اين اوضاع و احوال نمي شود چنين کاري نکرد، مردم تحمل نمي کنند. پس، تکليف ساقط است و از روي اجبار و ناچاري بيعت مي کنيم. 
مرحله ي دوم، خود حادثه ي کربلاست. در اين جا امام حسين مي توانست در مواجهه ي با يک مسأله، به صورت انساني که مي خواهد حوادث بزرگ را با اين منطقها حل بکند، بگويد اين زن وبچه دراين صحراي سوزان طاقت ندارند. بنابراين، تکليف برداشته است و طبيعتاً تسليم بشود و آن چيزي را که تا آن وقت قبول نکرده بود، قبول کند. يا بعد از آن که روز عاشورا شد و حمله ي اينها شروع گرديد و عدّه ي زيادي از اصحاب امام حسين عليه السلام به شهادت رسيدند، دراين جا مشکلات بيشتر خود را به امام حسين عليه السلام نشان مي داد و مي توانست آن بزرگوار بگويد که حالا ديگر معلوم شد که نمي شود مبارزه کرد و نمي شود پيش برد و نتيجتاً عقب بکشد. يا آن وقتي که معلوم گرديد امام حسين عليه السلام شهيد خواهد شد و بعد از شهادت او، آل الله و حرم اميرالمؤمنين و حرم پيامبر، در دست مردان نامحرم در بيابان تنها خواهند ماند، اين جا ديگر مسأله ي ناموس پيش مي آيد. امام حسين عليه السلام در اين جا هم به عنوان يک انسان غيرتمند مي توانست با خود بفرمايد که ديگر تکليف برداشته است. اگر اين راه را ادامه بدهيم و کشته بشويم، زنهاي خاندان پيامبر و دختران اميرالمؤمنين و پاکيزه ترين و طيّب و طاهرترين زنان عالم اسلام، به دست دشمنان و مردهاي بي سر و پايي که از شرف و ناموس هيچ چيز نمي فهمند، خواهند افتاد. پس، تکليف برداشته است. 
برادران و خواهران! توجه کنيد، اين مطلب مهمي است که بايد در حادثه ي کربلا، بر اين اساس و از اين ديدگاه دقت بشود که اگر امام حسين عليه السلام مي خواست در مقابل حوادث بسيار تلخ و دشوار - مثل حادثه ي شهادت علي اصغر و اسارت زنان و تشنگي بچه ها و کشته شدن همه ي جوانها و حوادث فراوان ديگري که در کربلا قابل احصاست - با ديد يک متشرّع معمولي نگاه کند و عظمت رسالت خود را به فراموشي بسپرد، هر قدم به قدم مي توانست عقب نشيني کند و بگويد ديگر تکليف نداريم. حالا با يزيد بيعت مي کنيم، چاره چيست. «الضّروات تبيح المحذورات ». اما امام حسين عليه السلام چنين نکرد. اين، «استقامت » امام حسين است. استقامت، يعني اين. 

استقامت در برابر عذرهاي شرعي 
 

استقامت، همه جا به معناي تحمل مشکلات نيست. تحمل مشکلات براي انسان بزرگ آسانتر است تا تحمل آن چيزهايي که بر حسب موازين شرعي و عرفي و عقلي ساده، ممکن است خلاف مصلحت به نظربيايد. تحمل اينها از تحمل دشوارتر مشکلتر است. يک وقت به کسي مي گويند اين راه را نرو، ممکن است شکنجه بشوي. انسان قوي مي گويد شکنجه بشوم، چه مانعي دارد؟راه را مي روم. يا مي گويند نرو، ممکن است کشته بشوي. انسان بزرگ مي گويد کشته بشوم، چه اهميت دارد؟ مي روم. يک وقت صحبت کشته شدن و شکنجه شدن و محروميت کشيدن نيست. مي گويند نرو، ممکن است که گروهي از مردم به خاطر اين حرکت تو کشته بشوند. در اين جا ديگر پاي جان ديگران در بين است. نرو، ممکن است بسياري از زنان و مردان و کودکان، به خاطر پيش رفتن تو سختي بکشند. اين جاست که آن کساني که کشته شدن برايشان مهم نيست، پايشان مي لرزد. آن کسي پايش نمي لرزد که اوّلاً در حدّ اعلي بصيرت داشته باشد. و بفهمد چه کار بزرگي را انجام مي دهد. ثانياً قدرت نفس داشته باشد و ضعف نفس گريبان او را نگيرد. اين دو خصوصيت را امام حسين در کربلا نشان داد. لذا حادثه ي کربلا مثل خورشيدي بر تارک تاريخ درخشيد. هنوز هم مي درخشد و تا ابد الدّهر هم خواهد درخشيد (2)

پي نوشت ها :
 

1-ديدار با فرماندهان گردانها، دسته هاي عاشوراي نيروي مقاومت بسيج71/4/22.
2-روزنامه جمهوري اسلامي، 1375/3/16. 
 

منبع: منبع : شخصيت و سيره ي معصومين(علیهم السلام)در نگاه رهبر انقلاب اسلامي(جلد 5)،( شخصیت و سیره امام حسین (علیه السلام)) 
،ناشر موسسه فرهنگي قدر ولايت - 1383

بصیرت­ مداری در انديشه مقام معظم رهبری

بصیرت­ مداری در انديشه مقام معظم رهبری


بصیرت­ مداری در انديشه مقام معظم رهبری


 





 
تاکنون از خود پرسیده‌ایم چه عواملی باعث میشود برخی افراد دچار بی بصیرتی شده، نتوانند سره را از ناسره تشخیص دهند؟ به­راستی برای گم نکردن راه چه باید کرد؟ چگونه میتوان راه را بازشناخت و فریفته‌ی سخنان و رفتارهای دشمنان نقاب­دار و منافقان فتنه‌گر و فتنه‌گران منافق نگردید؟! چگونه میتوان بین حق و باطل، جدایی افکند و راه را از کژراهه شناسایی نموده، مسیر را اشتباهی نپیمود؟ 
راه­کار همان است که رهبر معظم انقلاب بارها تأکید کرده‌اند که: «شما در جبهه‌ى جنگ اگر راه را بلد نباشید، اگر نقشه‌خوانى بلد نباشید، اگر قطب‌نما در اختیار نداشته باشید، یک وقت نگاه میکنید مى‌بینید در محاصره‌ى دشمن قرار گرفته‌اید؛ راه را عوضى آمده‌اید، دشمن بر شما مسلط میشود. این قطب‌نما همان بصیرت است».1
ولی آیا بصیرت برای اشخاص خاصی لازم است یا مسئله‌ای عمومی است؟ آیا بر همگان لازم است که بینش والایی داشته باشند؟ رهبر معظم انقلاب میفرمایند: «اگر همه‌ی تعاریفی که در خصوص بصیرت آورده شده را در یک جمله خلاصه کنیم میتوان گفت: بصیرت یعنی وجود چشمان تیزبینی در انسان که بتواند پشت صحنه‌ی مسائل پیچیده­ی سیاسی را به­خوبی تشخیص دهد. این مهم در طول دوران تاریخ معاصر ایران و حوادث بعد از انقلاب، خط کش جدا شدن افراد هوشیار از غافل بوده است».2 

اهمیت و جایگاه بصیرت
 

اهمیت و جایگاه بصیرت، روشن‏بینی و درک درست از شرایط و فضاها است، به گونه‌ای است که قرآن کریم یکی از ویژگى‌های فرستادگان الهی را داشتن بینش صحیح از رفتارها و کردارها دانسته و جامعه‌ی اسلامی و پیروان دین را نیازمند این ویژگی معرفی کرده: «قُلْ هذِهِ سَبیلی أَدْعُوا إِلَى اللّهِ عَلى بَصیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی؛ بگو این راه من است. من و پیروانم با بصیرت کامل، همه‌ی مردم را به سوى خدا دعوت مى‌کنیم» کسی که بصیرت لازم را به همراه یک سری دیگر از شرایط - که اشاره خواهیم کرد - داشته باشد، در روزهای فتنه و فضاهای غبارآلود، مسیر را اشتباه نخواهد پیمود و از توانمندی و جسارت برخورد با دیگران و اظهار حق و حقیقت برخوردار میشود.
این جاست که هر جامعه‌ای با داشتن رهبری بصیر و نیروهایی این چنین، به­راحتی میتواند نقشه‌های دشمنان و فتنه‌گران را نقش برآب نموده، جامعه را از وجود آنان پاک­سازی نماید.
حضرت علی(ع) در این مورد میفرماید: «وَ لَكِنِّی اَضْرِبُ بِالْامُقْبِل اِلَی الْحَقِّ الْمُدْبِرَ عَنْهُ وَ بِاالسَّامِعِ الْمُطِیعِ الْعَاصِی الْمُریبَ اَبَداً حَتّی يَأْتِی عَلی يَوْمِی؛ من با نیروهای گرویده به حق، فراریان را سرکوب میکنم و با سربازان آماده به فرمان، دودلان وسوسه‏گر را درهم­میکوبم».3
در اهمیت و جایگاه بصیرت همین بس که در آموزه‌های دینی ما، انسان بیبصیرت همانند فردی کور دانسته شده است.

واکاوی برخی علل نبود بصیرت
 

1- دنیاخواهی
 

یکی از عوامل اصلی کم­بود بینش، حب دنیا و تعلّق بیش از اندازه به امور دنیوی است. این امر باعث میشود برخی افراد دانسته یا نادانسته، برای حفظ مقام و مسئولیت دنیایی، ثروت و دارایی و... دنیا را بر آخرت مقدم دارند؛ و این آفت باعث کور و کر شدن حقیقی و باطنی آنان نسبت به حقایق می­شود. رسول خدا(ص) فرمود: «هر که به دنیا گراید و آرزوهای دنیویش دور و دراز گردد، خداوند به اندازه‌ی گرایش او به دنیا، دلش را کور میگرداند».4

2- کم‌خردی
 

اگر افراد، دارای مبانی و افکار مشخص- که برگرفته از مطالعه و تفکر و تعمق در مسائل است- نباشند، درک و بینش درستی از حوادث و اتفاقات پیرامونی نخواهند داشت و پیوسته با ارائه‌ی نظرات نادرست و تحلیل‌های اشتباه، افکار منفی و اقدامات خراب‌کارانه را به افراد جامعه منتقل می­کنند. همچنین با ادعای فهم و درک فوق العاده‌ای - که گویا کس دیگری بدان دست نیافته و نخواهد یافت - ایجاد موج منفی در جامعه ایجاد میکنند. حضرت امیر(ع) با اشاره به همین نکته میفرمایند: «لا بَصيِرََةَ لِمَنْ لا فِكْرَ لَهُ؛ کسی که اهل فکر و اندیشه نیست، بصیرت و بینش هم نخواهد داشت».5 آن حضرت با اشاره به پیامدهای وجود چنین افراد - فاقد فکر و تحلیل و بینش صحیح – ­ی در صفوف جامعه میفرماید: «فَاقِدُ الْبَصَرِ فَاسِدُ النَّظَرِ؛ آن که بصیرت و بینش را از دست بدهد، نظرش هم، نادرست و بی­ارزش است».6

3- هوا و هوس
 

هر انسانی در حالت تعادل و نبود میدان‌های آزمایش، با مشکل خاصی مواجه نمیشود. مشکل جایی نمایان میگردد که هواهای نفسانی و وسوسه‌های شیطانی این تعادل را از انسان بگیرد و با تابلو قرار دادن منافع و خواسته‌های نفسانی، فردی، جناحی و مانند آن در پیش چشم انسان، قدرت انتخاب را متزلزل نموده، او را در دو راهی حق و باطل قرار دهد. در چنین میدانی، کسانی که بر نفس خود مدیریت نداشته باشند، به­راحتی در دام خواهش‌های نفسانی افتاده، بصیرت و بینش لازم را برای خروج از این فضاها نخواهند یافت. حضرت علی(ع) میفرماید: «الهَوَی شَرِیكُ الْعَمَی؛ هوا و هوس، شریک کوردلی است».7

4- غفلت و لجاجت
 

غفلت و لجاجت، دو عامل آفت‌زای پرخطر در مسیر زندگی است که همواره انسان را با تهدید مواجه ساخته، چه بسا باعث میشود ثمره‌ی یک عمر زحمت و تلاش و خدمت انسان، پوچ و نابود گردد. نمونه‌های تاریخی فراوانی همانند «بلعم بن باعورا» و... هستند که با غفلت‌زدگی و خیره‌سری، زحمات و تلاش‌های­شان را نیست و نابود کردند. قرآن و روایات نیز به انسان هشدار میدهد که همه باید مراقب باشند تا اعمال نیکشان را با اعمال ناروا حَبْط و نابود نکنند.8 
امیر بیان، علی(ع) میفرماید: «دَوَامُ الْغَفْلَه يُعْمِی الْبَصِیرَه؛ ادامه یافتن غفلت، دیده­ی بصیرت را کور میسازد».9
از پیامدهای غفلت‌‌زدگی این است که چنین افرادی به گمان این که تشخیص­شان آنان برترین تشخیص و درک و فهم‌شان، بالاترین درک و فهم است، دچار خودبینی و وهم‌گرایی میگردند و بر این باورهای نادرست خود، پافشاری و لجاجت هم می ورزند. در چنین فضایی است که زمینه‌های کج فهمی، بی­بصیرتی و کوری دل فراهم می­شود و بستر فتنه و آشوب، مهيّا.
رهبر معظم انقلاب در این باره می فرمایند: «بعضى اشخاص، لجبازند و هر چه انسان حقیقت را در مقابل‌شان قرار مى‏دهد، روى موضع لجوجانه­ی خود اصرار مى‏کنند. چنین رويّه‏اى، انسان را از حقیقت دور مى‏کند. فرد لجوج، در ابتداى لجبازى، هنوز اندکى نور حقیقت را مى‏فهمد و احساس مى‏کند که کارش براساس لج­بازى است اما وقتى لجاجت وى تکرار شد، دیگر آن اندک نورِ حقیقت را هم نمى‏فهمد. در او، باطن و اعتقاد و عقیده‏اى دروغین به وجود مى‏آید که اگر به خود برگردد و تعمق کند، مى‏بیند این که در ذهن اوست، عقیده نیست، «عَنْ ظَهْرِ الْقَلْب» و از باطنِ جان، نیست.
اما لجاجت نمى‏گذارد که او سروش حقیقت و پیام معنویت و حق را به گوشِ جان بشنود. دیدید کسانى که در مقابل اسلام و انقلاب اسلامى و فرمایشات امام و حقّانیت واضح و مظلومانه­ی ملت ایران ایستادند و لجاجت کردند، چگونه این لجاجت به گمراهى‏شان انجامید!10 ... عزیزان من! تمام مشکلاتى که براى افراد یا اجتماعات بشر پیش مى‌آید، بر اثر یکى از این دو است؛ یا عدم بصیرت، یا عدم صبر. یا دچار غفلت مى‌شوند، واقعیت‌ها را تشخیص نمى­دهند، حقایق­ها را نمى‌فهمند، یا با وجود فهمیدن واقعیات، از ایستادگى خسته مى‌شوند. لذاست که به خاطر یکى از این دو - یا هر دو - تاریخ بشر پُر از محنت‌هاى بزرگ ملت‌هاست؛ پُر از غلبه‌ى زورگویان عالم بر ملت‌هاى ضعیف النفس و غافل است».11

5- آرزوهای ب یپایان
 

آرزوهای دور و دراز، از مهم­ترین رذایل اخلاقی است که در کتاب‌های بزرگان و آیات و روایات فراوانی از آن یاد شده است. پیامبر اکرم(ص) در روایت مشهوری «طول اَمَل» را یکی از دو دشمن بسیار خطرناک برای انسان‌ها برشمرده و فرموده است: «شدیدترین چیزی که از آن بر شما میترسم دو خصلت است: یکی پیروی از هوا و هوس و دیگری آرزوی طول و دراز. هواپرستی، شما را از حق باز میدارد و آرزوی دور و دراز، شما را بر دنیا حریص میکند».12

بصیرت از نگاه رهبر معظم انقلاب
 

ایشان در سخنرانی های مختلفی به بررسی ابعاد این مسئله پرداخته‌اند و در آن به نقش محوری خواص در تبیین حقایق و روشن­گری ها تأکید کرده‌اند. به تناسب بحث، برخی از بیانات ایشان را با ذکر عنوان نقل میکنیم؛ باشد که چراغ راهی برای آیندگان شود و همگان با پیروی از بیانات ایشان، به وظیفه‌ی دینی و انقلابی خویش عمل نماییم.

اهمیت بصیرت
 

«این که من در طول چند سال گذشته همیشه بر روى بصیرت تأکید کرده‌ام، به خاطر این است که یک ملتى که بصیرت دارد، مجموعه‌ى جوانان یک کشور وقتى بصیرت دارند، آگاهانه حرکت میکنند و قدم برمیدارند. همه‌ى تیغ‌هاى دشمن در مقابل آن­ها کند می شود. بصیرت این است. بصیرت وقتى بود، غبارآلودگى فتنه نمیتواند آن­ها را گم­راه کند، آن­ها را به اشتباه بیندازد. اگر بصیرت نبود، انسان ولو با نیت خوب، گاهى در راه بد قدم میگذارد».13

ضرورت بصیرت برای اقشار تحصیل­کرده
 

«در زندگىِ پیچیده‌ى اجتماعىِ امروز، بدون بصیرت نمیشود حرکت کرد. جوان‌ها باید فکر کنند، بیندیشند، بصیرت خودشان را افزایش بدهند. معلمان روحانى، متعهدان موجود در جامعه‌ى ما از اهل سواد و فرهنگ، از دانشگاهى و حوزوى، باید به مسئله‌ى بصیرت اهمیت بدهند؛ بصیرت در هدف، بصیرت در وسیله، بصیرت در شناخت دشمن، بصیرت در شناخت موانع راه، بصیرت در شناخت راه‌هاى جلوگیرى از این موانع و برداشتن این موانع؛ این بصیرت‌ها لازم است... بصیرت یعنى این که بدانید چه میخواهید، تا بدانید چه باید با خودتان داشته باشید».14

بصیرت، ابزار مبارزه با جنگ نرم
 

«باید همیشه هشیارى نسبت به همه‌ى جوانب باشد. اما این، اولویت استکبار در مواجهه‌ى با نظام اسلامى نیست. اولویت، آن چیزى است که امروز به آن میگویند جنگ نرم؛ یعنى جنگ به­وسیله‌ى ابزارهاى فرهنگى، به وسیله‌ى نفوذ، به وسیله‌ى دروغ، به وسیله‌ى شایعه‌پراکنى؛ با ابزارهاى پیش­رفته‌اى که امروز وجود دارد. ابزارهاى ارتباطى‌اى که ده سال قبل و پانزده سال قبل و سى سال قبل نبود، امروز گسترش پیدا کرده. جنگ نرم یعنى ایجاد تردید در دل‌ها و ذهن‌هاى مردم. خوب، شما ببینید در یک چنین وضعیتى چه چیزى بیش از همه‌ براى انسان مهم است؟ بصیرت». 

بصیرت در شناخت خائنان 
 

«بنده بارها بر روى بصیرت تکیه میکنم، به خاطر همین. مردم بدانند چه اتفاقى دارد مى‌افتد؛ ببینند آن دستى را که دارد صحنه‌گردانى میکند، صحنه را شلوغ میکند تا در خلال شلوغى‌هاى مردم، یک عنصر خائنى، یک عنصر دست‌نشانده و دست‌آموزى بیاید کارى را که آن­ها میخواهند، انجام بدهد و نشود او را توى مردم پیدا کرد؛ این کارى است که دشمن میخواهد انجام بدهد. هر اقدامى که به بصیرت منتهى بشود، بتواند عنصر خائن را، عنصر بدخواه را از آحاد مردم و توده‌ى مردم جدا کند، او را مشخص کند، این خوب است. هر اقدامى که فضا را مغشوش کند، مشوّش کند، انسان‌ها را نسبت به یک­دیگر مردد کند، فضاى تهمت‌آلود باشد، مجرم و غیرمجرم در آن مخلوط بشوند، این فضا مضر است، مخالف است».15

ب یبصیرتی و بلاها 
 

«اگر من بخواهم یک توصیه به شما بکنم، آن توصیه این خواهد بود که بصیرت خودتان را زیاد کنید؛ بصیرت. بلاهایى که بر ملت‌ها وارد میشود، در بسیارى از موارد بر اثر بى‏بصیرتى است. خطاهایى که بعضى از افراد میکنند - مى‏بینید در جامعه‏ى خودمان هم گاهى بعضى از عامه‏ى مردم و بیشتر از نخبگان، خطاهایى می کنند. نخبگان که حالا انتظار هست که کمتر خطا کنند، گاهى خطاهای­شان اگر کمّاً هم بیشتر نباشد، کیفاً بیشتر از خطاهاى عامه‏ى مردم است - بر اثر بى‏بصیرتى است؛ خیلى‏هایش، نمی گوییم همه‏اش. بصیرت خودتان را بالا ببرید، آگاهى خودتان را بالا ببرید. من مکرر این جمله‏ى امیرالمؤمنین(ع) را - به نظرم در جنگ صفین - در گفتارها بیان کردم که فرمود: اَلَا وَ لَا يَحْمِلُ هَذا الْعَلَمَ اِلّا اَهْلُ الْبَصَرِ وَالصَّبْر».16

پي‌نوشت‌ها:
 

1. بیانات در دیدار عمومى مردم چالوس و نوشهر، 15/7/1388.
2.رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولى امر، 5/5/1388.
3.نهج‏ البلاغه، خطبه‏ی6.
4.تحف العقول، ص60.
5.غرر الحکم، ص647، ح7937.
6.میزان الحکمه، ج2،ص504 .
7.نهج البلاغه، نامه­ی31.
8. حبط اعمال یعنی از بین رفتن پاداش عمل نیک، به دنبال گناهی که در پی آن عمل، انجام گرفته است. در قرآن نیز به همین معنی اشاره شده ‏است. زمر، آیه­ی65.
9. عیون الحکم و المواعظ، ص250. غرر الحکم، ح5146.
10. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار رئیس جمهور و هیئت وزیران‏‏ 8/6/1384.
11. دیدار با گروه کثیرى از دانشجویان و دانش­آموزان به مناسبت سیزدهم آبان، سال­روز میلاد امام على(ع)، 12/ 8/ 1377 .
12. محجه البیضاء، ج8، ص245.
13. بیانات در دیدار عمومى مردم چالوس و نوشهر، 15/7/1388.
14. بیانات در دیدار عمومى مردم چالوس و نوشهر، 15/7/1388.
15. بیانات رهبری در دیدار جمع کثیرى از بسیجیان کشور 4/ 9/ 1388.
16. نهج البلاغه، خطبه‏ى 173. 
 

منبع:ماهنامه پیام زن - 

عوامل بصیرت از نگاه امام علی (علیه السلام)

عوامل بصیرت از نگاه امام علی (علیه السلام)

عوامل بصیرت از نگاه امام علی (علیه السلام)

 

نویسنده:حسین سهرابی 




 

چکیده 
 

بصیرت در حقیقت، حاصل بررسی موشکافانه همه ابعاد دور و نزدیک یک مسئله و فراهم آوردن یک معرفت ویژه نسبت به آن به منظور ارزیابی واقعی و ژرف آن مسئله است، به طوری که هیچ گونه تردید و تزلزل در آن راه نیابد. 
بصیرت با این مفهوم عمیق، در دیدگاه امیرالمومنین (علیه السلام) جایگاهی رفیع دارد. از نظر حضرت، ارزش انسان، وابسته به معرفت و بصیرت او است و ایمان آنگاه برای مومن سودمند است که همراه نور بصیرت باشد. 
با توجه به این جایگاه بلند، مقاله با واکاوی سخنان حضرت به دنبال مبانی و عوامل ایجاد بصیرت می­باشد، زیرا کسب این ویژگی که در سرنوشت انسان نقشی حتمی دارد، قطعا مستلزم حصول ملکاتی است که در لایه­های عمیق وجود انسان رسوخ کرده باشد. نتیجه این جستجو، پژوهشگر را به مبانی مختلف رهنمون می­کند که مهمترین آن­ها عبارتند از تقوی، زهد، تفکر و عبرت. 
تقوی رابطه ای مستقیم در کسب فهم عمیق دارد. پیمودن صراط مستقیم به دلیل خطرات و پرتگاه­های بسیاری که در مسیر آن قرار دارد، جز با عنایت و هدایت الهی ممکن نیست و تقوی، این چراغ هدایت را در قلب انسان پرهیزگار فروزان می­کند.
از زهد به عنوان عامل دیگر بصیرت یاد می­شود. دلبستگی به دنیا و برقرار کردن رابطه محبتی با آن، چشم و گوش دل آدمی را نسبت به حقایق آن کور و کر می­کند و پرده غفلت را بر عیوب دنیا قرار می­دهد.
تفکر، زمینه ساز بصیرت است و راهگشای هدایت انسان. اگر بصیرت به معنای رسیدن انسان به درجه ای از درک و فهم تلقی گردد که بتواند از ظواهر امور بگذرد و به باطن آن بنگرد ، بی تردید «عبرت» یکی از راه­هایی است که می­تواند انسان را به این مقصد برساند.

طرح مسئله
 

موضوع بصیرت درجامعه دینی به ویژه جامعه اسلامی­جایگاه ویژه ای دارد و پرداختن به آن از ضروریات حتمی چنین جامعه ای می­باشد زیرا جامعه اسلامی به معنی واقعی آن یعنی حاکم شدن احکام و دستورات نورانی شرع مقدس و به یک معنا جاری شدن همه خیرها و نیکوئی ها در ابعاد فردی و اجتماعی جامعه است و به تحقیق استیلای حق و خیر، محو شر و باطل را به دنبال دارد و این مهم هرگز مورد پسند و رضایت باطل و باطل گرایان نخواهد بود. به همین خاطر مقابله ای سخت و بی امان و رویاروئی همیشگی بین حق و باطل و خیر و شر برپا میگردد. در این میان هرچه جبهه حق بر مبانی خود استوارتر و پایدارتر بایستد, قطعاً هجمه­های باطل و ترفندهای آن بیشتر و پیچیده تر خواهد شد . در همین عرصه است که ضرورت وجود بصیرت مطرح می­گردد. 
بدیهی است ابعاد بحث بصیرت تنها محدود به بعد اجتماعی و سیاسی زندگی انسانی نمی­گردد بلکه ضرورت آن در همه ابعاد فردی و اجتماعی انسان ونیز ابعاد اعتقادی و اخلاقی و فرهنگی و اجتماعی و . . . او رخ می­نماید. از طرفی، بصیرت را نمی­توان صرف دانش و آگاهی معنا کرد، هم چنان که بعضی چنین تعریفی دارند، زیرا چه بسا دانشمندانی که در تشخیص راه حق از باطل، آن گاه که بر سر دو راهی قرار گرفته و یا در گرد و غبار فتنه گرفتار آیند درمانده گردند و توانائی رهایی از این حیرانی و سرگردانی را بدست نیاورند، در حالی که مهمترین اثر و کارکرد بصیرت، یافتن راه از بیراهه است.
بی تردید پی بردن و دریافت صحیح واقعیات از بین انبوه رخدادها و تحولات زندگی با توجه به سرعت آنها، تعدد فعل و انفعالات و پیچیدگی و درهم آمیختگی روابط علّی و معلولی زندگی اجتماعی، و ظهور و بروز پدیده‌های مختلف اجتماعی و فرهنگی و...، مستلزم ژرف‌نگری و بصیرت است. اما این بصیرت صرفاً با انباشت اطلاعات در ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... حاصل نمی‌شود، بلکه بصیرت مولود عوامل عمیق نهفته در لایه‌های درون آدمی است که بدون آنها، انبوه اطلاعات، صرفاً لایه‌ای غیرقابل اعتماد از دانایی برای انسان ایجاد می‌نماید و یا ممکن است خود، عامل گمراهی و تیره‌روزی او گردد.
در فرهنگ قرآنی و معارف دینی عوامل متعددی برای ایجاد بصیرت شمارش شده است . از مهمترین این عوامل می­توان به ایمان، تقوی، عبرت، زهد، تفکر، اخلاص، خردمندی و..... اشاره نمود. 
با بررسی کلام گهربار امیرالمؤمنین‌علی( علیه السلام)، عوامل تقوی، زهد، عبرت، تفکر به عنوان عوامل ایجاد بصیرت و روشن‌بینی به وضوح و به دفعات در خطابه‌ها و حکمت‌های ایشان بیان شده است.

1. تقوی
 

یکی از مهم‌ترین توصیه‌های حضرت امیر (علیه‌السلام) به شیعیان خود، موضوع تقوی است. بر اساس احادیثی که تمیمی آمدی تحت این عنوان از امام (علیه السلام) جمع آوری کرده است، حضرت خویشتن‌داری را به معنی نگهداری انسان از هر آن چه او را به گناه وامی‌دارد ذکر می‌کند و نیز دوری گزیدن از محرمات بلکه از مشتبهات می‌داند. از دیدگاه حضرت، تقوی ذخیرۀ روز بازگشت و قلعه و حصار مؤمن است . ایشان نیاز انسان به تقوی را بیشتر از نیاز او به توشه‌های دنیا می‌داند (نک: همو، ص268-270). حضرت در موارد متعددی به رابطه تقوی و بصیرت و تأثیر مستقیم تقوی بر روشن‌بینی اشاره فرموده‌ است.

1 .1. محبوب‌ترین بندگان خدا
 

پیمودن مسیر حق بدون چراغ هدایت منجر به توقف ویا انحراف از مسیر و هدف می­شود و این چراغ در قلب متقی تلألو می­کند .به علاوه گام نهادن در مسیر اعتدال که آن را فضیلت عفت نام نهاده­اند، با معاشرت و مشارکت با فسق و فجور مردم هواپرست امکان ندارد و این شخص متقی است که با فضیلت دانش و حکمت،راه اعتدال را می­پیماید . استمرار حرکت سعادتمند تنها در مسیری اتفاق خواهد افتاد که نشانه­های حق دائما جهت حرکت را به سائر الی الله نشان دهد و این تقوی است که قدم به قدم راهپیمای طریق حق را با برهان و دلیل و نمایاندن نشانه­های حق، سیر می­دهد. 
علی (علیه‌السلام) در یکی از خطابه‌های خود صفات پرهیزکاران و سالکان طریق حق و بصیرت و روشن بخشی ناشی از آن را با عالی‌ترین مضامین بیان فرموده‌:
«عِبادَاللهِ اِنَّ مَنْ اَحَبَّ عِبَادِاللَّهِ اِلَیهِ عَبداً اَعَانَهُ اِللهُ عَلَی نَفْسِهِ ........... قَدْ اَبْصَرَ طَریقَه و سَلَک سَبیلَهُ وَ عَرَفَ مَنَارَهُ، و قَطَعَ غَمارَه، وَاسْتَمْسَک مِنَ‌الْعُری بِاَوثَقِها، و من الجِبَالِ بَاَمْتَنِها، فَهُوَ مِنَ‌الْیقینِ عَلَی مِثْلِ ضُوءِالشَّمْسِ.[1]
ای بندگان خدا از محبوب‌ترین بندگان نزد خداوند، کسی است که او را در راه پیروزی بر(هواهای سرکش) نفسش یاری کرده است..... (این اخلاص و جهاد با نفس) او را از نابینایی رهایی بخشیده و از زمره هواپرستان خارج ساخته است. کلید درهای هدایت و قفل درهای گمراهی گردیده، راه هدایت را با بصیرت دریافته و در آن گام نهاده و نشانه‌های این راه را به خوبی شناخته و از امواج متلاطم شهوات، گذشته است. از میان دستگیره‌های هدایت، به مطمئن‌ترین آن‌ها چنگ زده و از رشته‌های نجات به محکم‌ترین آن‌ها متمسک شده است. به همین دلیل در مقام یقین به آن جا رسیده که حقایق را همانند نور آفتاب می‌بیند»(سید رضی،خ87).
امام با بیان این نکته که پیمودن صراط مستقیم به دلیل خطرات و پرتگاه­های بسیار نهفته در این راه جز با عنایت و هدایت الهی ممکن نیست، پرهیزگاران و عارفان طریق حق را معرفی می‌نماید و سپس به بیان نتایج این اعانت و دستگیری خداوند می‌پردازد. از جمله می‌فرماید: «فَزَهَرَ مِصباحُ الهُدی فی قَلبِهِ .... در نتیجه، چراغ هدایت در قلب او روشن شده و وسیله پذیرائی برای روزی که در پیش دارد برای خود فراهم ساخته است». فروزان شدن چراغ هدایت در قلب انسان پرهیزگار، اشاره به تابیدن انوار علوم و معارف الهی بر قلب اوست و به تعبیر قرآن:« اِتَّقُوالله و یعَلّمِکمُ الله، از خدا بترسید و خداوند هم به شما تعلیم مصالح امور مى‏کند». (بقره/ 282) در حقیقت معارف الهی، میوه شیرینی است که پرهیزگار از درخت تقوی و مجاهدت با نفس می‌چیند.
امام در ادامه سخن، به شش صفت اشاره می‌فرماید که براساس گزارش بعضی شارحان، اوصاف پیشین را تکمیل می‌کند. به عبارت دیگر صفات پیشین اکثراً بر نتایج علمی تقوی تأکید کرده است و این شش صفت بر نتایج و جنبه‌های علمی و عقیدتی تقوی تکیه می‌کند، آنجا که می‌فرماید: « قد ابصر طریقه و ... اشاره به این امر دارد که پرهیزگار از صفت نابینایی دور شده و حجاب‌های خودپرستی و هواپرستی را کنار زده و راه را یافته و نشانه‌ها و علامات عبور از دریاهای متلاطم شهوات را شناخته است و به محکم‌ترین ریسمان و دستگیره‌های هدایت که قرآن‌مجید و رهنمودهای حضرات معصومین (علیهم‌السلام) و راسخان در علم هستند، تمسک نموده است. این صفات و طی این طریق، بنده خالص خدا را به مقام حق‌الیقین می‌رساند و لذا چشم حق بین او گشوده می‌شود و حقایق را با چشم دل همچون روشنائی آفتاب می‌بیند ( نک: مکارم شیرازی،3/546- 548).
با نگاهی کلی به این خطبه در می‌یابیم که مولی‌الموحدین علی (علیه‌السلام) مکرّر به آگاهی و بصیرت و معرفت و راهنما و هادی بودن به عنوان نتایج تقوی اشاره فرموده‌ است، لذا ابن میثم در شرح این خطبه به 12 اثر تقوی در ایجاد بصیرت اشاره می‌کند از جمله اینکه:
زَهَرَ مِصباحُ‌الهُدی فی قَلبِهِ: این عبارت به روشن شدن نور معرفت الهی در آینۀ ضمیر متقی اشاره دارد.
نَظَرَ فَاَبْصَرَ: پرهیزگار به حقیقت آسمان‌ها و زمین و تجلیات خداوند به دیده بصیرت می‌نگرد و حق تعالی را در آن‌ها مشاهده می‌کند. 
فَخَرَجَ مِن صِفةِ ‌العَمی: او به خاطر دارا بودن فضیلت دانش و حکمت و عدم معاشرت و مشارکت در فسق و فجور مردم هواپرست و گام نهادن در مسیر اعتدال یعنی فضیلت عفت، در مسیر حق، بصیر و بینا و از کوری جهل بری می‌باشد. 
فَصارَ مِن مَفاتیحِ اَبوابِ الهُدی: وی با ویژگی‌های برشمرده، کلید گشایش درهای هدایت است، درهایی که عارفان بر آن ایستاده و از طریق آن به پیشگاه حق وارد می‌شوند. اینان به مقامی می‌رسند که کلید گشایش مشکلات در راه‌ماندگان و چراغ فرا راه جاهلان می‌گردند.
قَد اَبصَرَ طَریقَهُ: پرهیزگار با دید روشن و آگاهی کامل، طریق حق را شناخته است. 
وَ سَلَک سَبیلَهُ: و در عمل هم در این راه گام گذاشته است. 
وَ قد عَرَفَ مِنارِهِ: این راه‌پیمای طریق حق با برهان و دلیل، نشانه‌های حق را می‌شناسد.
فَهُوَ مِن الیقینِ عَلی مِثلِ ضُوءِ الشَمسِ: گویا نور یقین را به طور کامل جذب کرده و با چشم بصیرت، عالم ملکوت را نظاره می­نماید با همان وضوحی که چشم ظاهر، نور خورشید را می‌بیند.
(قد نصب نفسه) مِصباحُ ظُلُماتِ: او چراغ تاریکی‌هاست که گمشدگان وادی ظلمانی جهالت را به سوی حق هدایت می‌کند. 
دَفّاعُ مُعضِلاتِ: وی رافع دشواری‌هاست، یعنی حیرت ناشی از بروز مشکلاتی که ابهام در حق و تشخیص آن از باطل به وجود می‌آورد را رفع می‌کند و بندگان خدا را از سقوط در مهالک جهل و نادانی و شبهات نجات می‌دهد. 
دَلیلُ فَلَوات: پرهیزگاران و عارفان، راهنمایان طریق حق و آشنایان با منازل و خطرات این وادی هستند و با بصیرت خود سالکان را ارشاد و هدایت می‌کنند.
یقُولُ فَیفْهِمُ: سخن او قابل فهم است، زیرا او عین حقیقت را بدون این که دچار شبهه شود مشاهده می‌کند، لذا در آن چه می‌گوید اختلافی که ناشی از جهل باشد وجود ندارد (نک: همو، 2/ 290- 295).

2.1. نشانه‌هایی برای هوشیاران
 

تقوی آدمی را نسبت به مسائلی که انسان­ها به طور معمول از آن بی خبرند آگاه و با خبر می­کند. صفای دل، روشنی بخش روح انسان است و در پرتو آن قادر به آینده نگری بوده ومانع غلطیدن او در نیرنگ حیله گران خواهد شد. مومن به هر اندازه به ایمان و تقوی دست یابد به همان مقدار موفق به کسب نور الهی می­گردد که در سایه آن به اطراف خود می­نگرد و نادیدنی ها و پنهانی ها را مشاهده می­کند . 
امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) در کلامی که بعد از قتل طلحه و زبیر ایراد فرمودند و به تعبیر سید رضی از فصیح‌ترین سخنان وی می‌باشد، ضمن اندرز مردم و هدایت ایشان از گمراهی می‌فرماید:
«ما زِلْتُ اَنْتَظِرُ بِکم عَواقِبَ الْغَدْرِ، وَ اَتَوَسَّمکم بِحْلِیه الْمُغْتَرینَ حتّی سَتَرَنی عنکم جِلبابُ الدینِ وَ بَصَّرَ نیکم صدقُ النّیه، اَقَمْتُ لَکم علی سَنَنِ الحَقِّ فی جَوادِّ الْمَضِلَّهِ، حَیثُ تَلْتقون ولادلیل، و تَحْتَفرونَ و لا تُمیهُونَ، 
من همواره منتظر عواقب پیمان‌شکنی شما بودم و نشانه فریب‌خوردگان را در شما می‌دیدم، ولی به خاطر استتار شما در لباس دین بود که از شما چشم پوشیدم (و راز شما را افشا نکردم) در حالی‌که صفای دل، مرا از درون شما آگاهی می‌داد (و از نیرنگ‌های شما آگاه بودم). من در کنار جاده‌های گمراه ‌کننده ایستادم تا شما را به طریق حق رهنمون شوم، در آن هنگامی‌که گرد هم جمع می‌شدید و راهنمایی نداشتید و تشنه رهبر شایسته‌ای بودید و برای پیدا کردن این آب حیات تلاش می‌کردید و به جایی نمی‌رسیدید» (سید رضی، خ 4).
براساس شواهد تاریخی، طلحه و زبیر، دیر زمانی از بیعتشان با علی (علیه‌السلام) نگذشته بود که خدمت ایشان رسیدند و اجازه عزیمت به عمره را درخواست نمودند. امام که به درستی از نفاق و پیمان‌شکنی ایشان آگاه بود، مجدداً از ایشان بیعت و پیمان وفاداری گرفت، ولی همان‌طور که پیش‌بینی می‌کرد آن دو بر بیعت خود وفادار نمانده و جنگ جمل را بر علیه مولی به راه انداختند (نک: مفید، الجمل،166- 167). 
بنا بر نقل ابن ابی الحدید علی (علیه‌السلام) در آن روزی که زبیر با وی بیعت کرد به او فرمود: من از این بیم دارم که تو پیمان خود را بشکنی و با این بیعت مخالف کنی، زبیر عرض کرد: نترس که بیعت‌شکنی هرگز از طرف من صورت نخواهد گرفت. علی (علیه‌السلام) فرمود: خداوند گواه و شاهد من بر این موضوع باشد. عرض کرد: آری. پس از چند روز طلحه و زبیر خدمت امام رسیدند و عرض کردند: ای امیرالمؤمنین تو خوب می‌دانی که در زمان خلافت عثمان چه میزان بر ما جفا شد و می‌دانی که او همواره طرفدار بنی‌امیه بود. اکنون که خداوند خلافت را به تو سپرده است، بعضی فرمانداری‌ها را در اختیار ما بگذار. امام فرمود: به آن چه خداوند برای شما قسمت کرده است راضی باشید تا در این‌باره بیندیشم و بدانید که من هیچ یک از یاران خود را در امانت خویش شریک نمی‌سازم مگر این که به دین و امانت او مطمئن باشم. آن‌ها از خدمت حضرت بیرون آمدند در حالی‌که یأس از رسیدن به مقام، آن‌ها را فرا گرفته بود. لذا چیزی نگذشت که اجازه برای عمره گرفتند ( نک: همو، 1/ 230- 231).
امام (علیه‌السلام ) در این خطبه با اشاره به این پیمان‌شکنی‌ها اعلام می‌فرماید که انتظار بیعت‌شکنی آن‌ها را داشتند و نشانه‌های آن را در ایشان می‌دید و نیز می‌فرماید که این بصیرت و آینده‌نگری براساس صفای دل وی بوده است.
بعضی از شارحان نهج‌البلاغه در توضیح این بخش از خطبه، با اشاره به تقوی چنین نتیجه می­گیرندکه مؤمنان پاک سرشت، حقایقی را مشاهده می‌کنند که از دیگران پنهان است و این مهم به روشنی در قرآن و روایات دینی مورد توجه قرار گرفته است. آیه شریفه می‌فرماید: «یا ایهاالذین امنوا ان تتقوا یجعل لکم فرقانایعنی اگر خدا ترس و پرهیزکار شوید خدا به شما فرقان بخشد (یعنى دیده بصیرت دهد تا به نور باطن حق را از باطل فرق گذارید)»( انفال/29). حقایق جهان، حجاب و پرده‌ای ندارد بلکه این انسان‌ها هستند که به خاطر هوی و هوس و وساوس شیطانی بر چشم قلب خود حجاب ایجاد کرده‌اند و اگر به نور تقوی و ایمان این پرده‌ها کنار رود، حقایق آشکار می‌گردد (نک: مکارم شیرازی، 1/420- 424).
در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) نقل شده که:
«اتقوا فراسة المؤمن فانه ینظر بنورالله» ( کلینی، 1/ 218) 
و نیز امام رضا (علیه‌السلام) فرموده ‌است :
«ما مِنْ مُؤمِنٍ اِلّا وَ لَه فَراسَةٌ ینْظُرُ بِنُورِاللهِ عَلی قَدْرِ ایمانِه و مَبْلغ اِسْتِبْصارِهِ و عِلْمِه و قَدْ جَمَعَ اللهِ لِلْاَئمَهِ ما فَرَّقَهُ فی جَمیع المؤمنین و قالَ عَزَّ و جَلَّ فی کتابِهِ، اِنَّ فی ذلِک لَایاتِ لِلْمُتَوَسّمین، 
هیچ مؤمنی نیست مگر این که هوشیاری خاصی دارد که با نور الهی، به اندازه ایمان و مقدار بصیرت و علم خود می‌بیند و خداوند برای امامان اهل بیت آن چه را به همه مؤمنان عنایت فرموده، قرار داده و در کتاب خود فرمود: در این، نشانه‌هایی است برای هوشیاران» (مجلسی، 24/128)

1 .3. تقوی و دوری از شبهه
 

همواره تلاش جهت برقراری حق و عدالت، بر ظالمان و زیاده خواهان گران آمده است . تاریخ نشان داده که هر گاه آزاد مردی دست به اقدامات حق طلبانه و عدالت جویانه زده، در مقابل او فزون طلبان و زراندوزان بلوا به راه انداخته و برای انحراف مسیر حق، گرد و غباری از شبهات و فتنه انگیزی بر پا می­کنند تا در کدورت آن، تشخیص راه، دشوار وحرکت، کند و کندتر شده تا به توقف کامل بینجامد .
در این فضای غبار آلود فتنه که شبهات، انسان­ها را به حیرت و سرگردانی دچار می­کند، این تقوی است که راه را از چاه می­نمایاند وتشخیص حق از باطل را امکان پذیر می­کند . امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بعد از بیعت مردم با وی ضمن خطبه‌ای که در مدینه ایراد فرمودند با بیان جمله‌ای که نمایانگر تأکید بر صدق و صحت کلام خود می‌باشد می‌فرماید:
«اِنَّ مَن صَرَّحَت لَهُ العِبَر عمّا یدَیه من الْمَثُلات حَجَزَتْهُ التَّقْوی عَنْ تََقََحُّم الشُبُهات،
هرکس از پیشامدهای ناگوار روزگار عبرت آموخت، به هنگام قرار گرفتن در شبهات، تقوی او را حفظ خواهد کرد» (سید رضی،خ 16).
یادآوری تاریخ و سرنوشت گذشتگان می‌تواند برای انسانی که فطرت او مسخ نشده مایه عبرت باشد و حجاب‌ها را از مقابل چشم دل او نسبت به عقوباتی که در اثر غفلت و عصیان و عدم تمکین در مقابل وحی الهی و عدم تبعیت از ولی و جانشین خدا، او را فرا گرفته، بردارد. عبرت حاصل از این نگاه، خداترسی و پرهیزگاری را به دنبال خواهد داشت، در این صورت راه آینده، برای وی روشن گردیده و با چراغ تقوا و پرهیزگاری از گام برداشتن در تاریکی‌ها و ظلمت شبهات پرهیز نموده و در پناه این سنگر مطمئن، از وسوسه و اغواگری‌های شیاطین و نفس اماره در امان خواهد بود. 
تأثیر تقوی بر روشن‌بینی براساس آن چه در بعضی از شروح آمده، این‌گونه بیان شده است که انسان عبرت گرفته از حوادث روزگار، آن‌گاه که با لطف و عنایت الهی عقل او در مسیر حق هدایت شد و از گرداب جهالت بیرون آمد و آفات دنیا و تغییرات و دگرگونی‌های آن بر او ظاهر گشت و احوال اهل دنیا و دنیاداران که به پرستش جلوه‌های دنیا مشغول هستند بر وی منکشف گردید، در آن صورت به وضوح مشاهده خواهد کرد که دنیا و جمیع لذات آن اوهامی باطل و خیالاتی پست، بیش نیست. پس، از ناحیه حق تعالی مورد توجه ویژه قرار گرفته و او را تقوی و خوف و خشیتی فرا گرفته و با نگاهی روشن، مانع از غلطیدن در ورطه شبهات و گرفتار شدن در آن چه که موجب هلاکت اوست، خواهد شد ( نک: آملی، ص 287- 288 ).
امام علی (علیه‌السلام)، در این خطبه که بلافاصله بعد از بیعت همگانی مردم با وی ایراد فرمودند، مردم را به هوشیاری در مقابل حوادثی که در آینده به وقوع خواهد پیوست دعوت می‌کند. او به فراست می‌دانست که با پی گرفتن روش‌ها و سیاست‌های بنیانگذار اسلام و جواب منفی به زیاده‌خواهان، جبهه‌هائی در مقابل خود خواهد گشود و گروههایی که منافع نامشروعشان در حرکت انقلابی علی علیه‌السلام به خطر می‌افتد، مقاومت می‌کنند و فتنه‌هایی را در دل حکومت او ایجاد خواهند نمود تا مانع رسیدن حضرت به اهداف عالی خود گردد. لذا پرده‌ها را کنار می‌زند و به مردم اعلام می‌نماید که: به هوش باشید کوره امتحان سخت داغ است و تنها پرهیزگاران مخلص و روشن‌بنیان ژرف‌اندیش از این امتحان، سالم گذر خواهند نمود
منبع:خبرگزاری فارس 

عوامل و موانع بصیرت در قرآن

عوامل و موانع بصیرت در قرآن






 

بسم الله الرحمن الرحیم
تقديم به: پژوهشگران قرآنی كه در راه تحقق كلام الهي درتلاشند تابه پيام قرآن وسيري رسـول مكرم (ص) وائمه (ع) جامه عمل بپوشانند 

طرح تحقیق:
 

با یاد و نام خدای یکتا بر آنم دراین تحقیق در باره ی عوامل و موانع بصیرت در قرآن در حد توان سخن بگویم . چه عواملی سبب بصیرت می شود . و چه عواملی از بصیرت انسان جلوگیری می نماید؟در این تحقیق می خواهیم موضع قرآن در باره بصیرت و موانع آن را بدانیم . 
این تحقیق کتاب خانه ای فیش برداری و تنظیم شده است.
و کل مسائل برداشت شده از آیات بصورت جدولی آورده ام 
ابتداء در این بحث با مقدمه ای را مد نظر قرداده و با معنی لغوی و ادامه مطالب را طی کرده ام و با شواهد قرآنی و نمونه های قرآنی به توضیح مطالب پرداخته ام در راه از قرآن و تفاسیر و کتب معتبر به عنوان منبع استفاده کرده ام و بنابر ذوق شاعری بعضی از مطالب را نیز به شعر سروده ام .
امید آنکه مورد رضایت واقع گردد.
این جدول خلاصه کل مطالب است
عوامل بصیرت موانع بصیرت
یاد خدا یاد شیطان
واقع بینی ظاهر بینی
دشمنی با شیطان دوستی با شیطان

جهاد با نفس هوا پرستی
انجام واجبات انجام محرمات
تفکر و تعقل بی فکری و کم عقلی شناخت
پر هیز کاری بی بند و باری
قرآن وشریعت بی دینی و حماقت
علم یقین ظن و شک
سفرو هجرت اقامت و ذلت
قلب سلیم قساوت قلب
وفاق و دوستی لجاجت
انس الفت عدوات
امتحان الهی به حال خود رها شدن
عبرت از دنیا لهو لعب در دنیا
اخلاص در علم نفاق و دو روئی 
انس با قرآن انس با لهو لعب دنیا
همنشینی با اهل فضائل همنشینی با اهل رزائل
زهد و تقوای الهی بی بند وبرای و فضاحت
بینش قرآنی عدم بصیرت
دوری از گناه غرق در گناه و معصیت گشتن
خوردن مال حلال خوردن مال حرام
معامله پاک غش در معامله
واقعیت نگری تجاهل
رضائی خدا رضای مخلوق
اندازه نگه داشتن نیکو اسراف و زیاده روی
گرایش به دانش و علم آموزی دوری از علم و پیروی از نفس
نماز با دل نماز از روی ریا
 

مقدمه:
 

منت خدای را عز وجل که طاعتش موجب غربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چو بر می آید مفرح ذات. در باره نعمتهای خود که نمی توان سخنی گفت چرا که: ازدست و زبان که بر آید کز عهده ی شکرش به درآید .
نعمت قرآن که خدای متعال به وسیله جمیع الخصال محمد مصطفی (ص) بر بشریت عرضه داشت. در حقیقت لوح نوشته ای است که انسان بان می تواند برنامه کار خود را دریابد تا به سرزمنزل مقصود که همان لقا ی حق است نائل آید. در این راه پستی و بلندیهای وجود دارد که قرآن راه را ترسیم کرده 
در باره کتاب آسمانی قرآن وصفهائی گفته اند. که نور است و صراط و دریائی که دریا هائی در آن وجود دارد. بسیار زبیاست که دیگران هم در باره قرآن سخن گفته اند: گوته: دانشمند، شاعر و نويسنده آلماني مي‌گويد: مندرجات كتاب قرآن ... ما را مجذوب مي‌كند و به شگفت مي‌آورد و سرانجام به تعظيم و احترام بر مي‌انگيزد.
ادوارد گيبن: درباره قرآن چنين مي‌نويسد: از اقيانوس اطلس تا كنار رود گنگ در هندوستان قرآن نه فقط قانون فقهي شناخته شده است، بلكه قانون اساسي شامل رويه قضايي و نظامات مدني و جزايي و حاوي قوانيني است (1) 
در این بحث بر آنیم تا در باره موانع بصیرت در قران بحث کنیم . اگرچه مطالب بسیار دشواری است. چراکه در همان ابتدا گفتم:
موانع بر بصیرت هست بسیار 
سخن گفتن در این باره چه دشوار 
ولی لطف خـــدا یاری نماید 
نویسم نامه ای در حـــــد پندار 
اگر چه براى نیل به مقام رفیع بصیرت باید به بازسازى و اصلاح نفس خویش پرداخت. مجاهده با هواى نفسانى و تهذیب روح از زنگارهاى گناه، و لطیف و شفاف ساختن آیینه دل به نور توحید، تنها صراط مستقیمى است که حجاب دیدگان دل را مى‏گشاید و آدمى را در معرض الهامات غیبى و مقام کشف و شهود قرار مى‏دهد. ولی الطاف خداوندی را نباید از نظر دور داشت.
این مطالب را با طرح تحقیق آغاز وبا مقدمه و بحث لغوی ادامه و با اشاره به آیات قرآن کریم انشاالله در مورد موانع بصیرت بحث خواهم نمود. در بین بحث ها گا ه گاهی ازاشعار خودم هم استفاده خواهم نمود. از خداوند منان خواهان بصیرت در دین و دینائی با بصیرت بودن را آرزو دارم . در پایان نتیجه گیری کرده و پشنهادتی ارائه و جدولی را به عنوان عوامل بصیرت و موانع آن را با منابع ذکر کرده ام . امید مورد رضایت واقع گردد

بحث لغوی بصیرت:
 

بصیرت به معنی . عقیده قلبی . شناخت ، یقین، زیرکی وعبرت است ،(2) 
بصیرت به معنی دانائی ، بینائی ، بینائی دل، هوشیاری، زیرکی ، ویقین است ، 

ادامه نوشته

9 دی، تجلی بصیرت و ولایتمداری مردم ایران

9 دی، تجلی بصیرت و ولایتمداری مردم ایران

روزهای متعددی در انقلاب ایران به یاد ماندنی شده اند برخی از این ایام با خاطراتی خوش همراه و بعضی یاد انسان را مخدوش می نماید. حوادث هفده شهریور ماه و روز بیست ودوم بهمن ماه از این روزهای با شکوه است. هر چند نسل امروز از دهه فجر فقط خاطراتی و یا بخش های تاریخی را خوانده و شنیده اند ولی کمتر کسی است که روز نُه دی، روز میثاق امت با رهبر معظم انقلاب اسلامی را فراموش کرده و یا مطلبی در آن باره نشنیده باشد. این روز در انقلاب ما روزی از ایام الله است که ثابت کرد مردم همچنان بر روی اصول انقلاب ثابت قدم هستند و تبلیغات گسترده بد خواهان و فریب خوردگان و اقدامات آنها نمی تواند خللی در عزم مردم ایجاد نماید.

مردم ما همیشه دین خواه و بر مدار ولایت حرکت می نمایند و روشن اندیشان فریب خورده نمی توانند این نکته را باور نمایند. امروز نیز حوادثی در جامعه رخ می دهد که توده مردم را نگران می نماید. برخی از فیلم ها که با انگیزه های غیر دینی در این کشور اسلامی ساخته می شود با همین گمان واحی تهیه شده که مردم از دین و انقلاب سیر گشته و پی امورات دنیایی بر آمده اند.

مسوولین نظام اسلامی باید توجه داشته باشند که آنان با خون شهیدان و به بهای گران قدر هزاران جانباز به این سمت ها تکیه زده اند و نبایستی این بهای گران را به بازی گرفته وحتی در برخی از حرکت های خود آن را به تمسخر بگیرند. مسوولان نظام باید بدانند مردم، فدایی دین و پیرو ولی زمان هستند ودر سخنان، نامه ها و اقدامات خود بر این موضوع تأکید نمایند و در مقابل ولی فقیه شخصیت تراشی و تمجید بی جا از افراد ننمایند که همه ما مسوول خواهیم بود.

سید احمد سجادی

بازخوانی بیانات امام خمینی درباره مجالس عزادارای و روضه‌خوانی

زخوانی بیانات امام خمینی درباره مجالس عزادارای و روضه‌خوانی

 این‎ها که به شما “ملت گریه” می‌گویند خیانتکارند، ارباب‌های‌شان از گریه‎ها می‌ترسند تا پای هر مکتب گریه‌کن و سینه‎زن نباشد، حفظ نمی‌شود حضرت روح الله اقامه عزا برای امام حسین علیه السلام را یکی از شعائر الهی و البته سیاسی می‌داند که باید حفظ شود.

به گزارش پايگاه خبري"سيد علي"، وبلاگ "جوانان فردای موعود" نوشت:
 

باازخوانی بیانات امام خمینی درباره مجالس عزادارای و روضه‌خوانی:امام خمینی(ره) میفرماید:
این‎ها که به شما “ملت گریه” می‌گویند خیانتکارند،
ارباب‌های‌شان از گریه‎ها می‌ترسند
تا پای هر مکتب گریه‌کن و سینه‎زن نباشد، حفظ نمی‌شود

حضرت روح الله اقامه عزا برای امام حسین علیه السلام را یکی از شعائر الهی و البته سیاسی می‌داند که باید حفظ شود و آنها که با تمسخر ملت ایران را ملت گریه می‌خوانند، خیانتکار معرفی می‎کند.

اشک و گریه بر سید الشهدا علیه السلام از جمله نکاتی است که حضرت امام(ره) به تبیین ضرورت آن پرداخته و با تاکید بر اینکه ملت ما ملت گریه سیاسی است، خطاب به دشمنان می‌گوید “با همین اشک‌ها سیل جریان می‌دهیم وخرد می‌کنیم سدهایی را که در مقابل اسلام ایستاده است.”

جنبه سیاسی عزاداری از جمله مواردی است که از دیدگاه امام راحل(ره) نه تنها حائز اهمیت که اصل آن است که به تعبیر ایشان نقشه عزاداری را ائمه اطهار علیهم السلام برای ما ترسیم کرده‌اند

ما از اول با سیاست کنترل جمعیت مخالف بودیم  

ما از اول با سیاست کنترل جمعیت مخالف بودیم

  سردار محمد رضا نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین در گفت و گوی اختصاصی با این پایگاه اطلاع رسانی سپاه امیرالمومنین(ع) گفت:  جمعیت منشأ قدرت است و موجب پیشرفت اقتصادی و اقتدار سیاسی می‌شود.

 وی ادامه داد:داشتن یک جامعه جوان وپر نشاط می تواند در ساخت زیر بنایی کشور و از میان برداشتن مشکلات موثر باشد.

 رئیس سازمان بسیج مستضعفین با اشاره به تسلط غرب بر کشورهای آفریقایی گفت:کشورهای غربی سیاست کنترل جمعیت را در برخی از کشورهای آفریقایی به شدت پیگیری می کنند تا بتوانند براین کشورها تسلط داشته باشند.

 سردار نقدی تصریح کرد: ما از اول با سیاست کنترل جمعیت مخالف بودیم و کاری که در دولت سازندگی شکل گرفت اشتباه بود.

وی در ادامه با اشاره به مشکلات اخیر در بازار سکه و ارز گفت:مسئولان کشوری باید سخنان رهبری را سرلوحه کار خود قرار دهند و با همدلی و همکاری بر مشکلات غلبه کنند.

 رئیس سازمان بسیج مستضعفین اضافه کرد: بسیجیان در سراسر کشور این آمادگی را دارند تا اگر دولت از ما درخواست کمک کند به آنها در حل مشکلات اخیر کمک کنیم.

 سردار نقدی ادامه داد:اقتصاد مقاومتی که مورد تاکید مقام معظم رهبری قرار دارد چاره درد بیکاری است که باید با به جریان انداختن این تفکر در راه مشکلات جامعه گام برداشت. قطع وابستگی به نفت و شناخت ظرفیت‌های بالقوه و حرکت به سوی بهره‌برداری از آنها و فرهنگ تولید، از مهمترین مولفه‌های این مقوله مهم هستند.

 وی در پایان تصریح کرد:ان شالله با همکاری و همدلی همدیگر خاکستر آرزوهای دشمنان انقلاب اسلامی را به باد خواهیم داد.

ایلام محروم سکوی پرواز سرهنگ و سرباز و معلم و پزشک و هر کسی که می خواهد پرواز کند!!!  

ایلام محروم سکوی پرواز سرهنگ و سرباز و معلم و پزشک و هر کسی که می خواهد پرواز کند!!!

دیگه همه یاد گرفته اند برای اینکه زودتر به اهداف خود برسند سری به استان ایلام بزنند. از درجه داران و سربازان گرفته تا پزشک و معلم و ...

سربازان می آیند تا به خاطر محروم بودن ایلام کمتر خدمت کنند البته چند ماه آخر را انتقالی می گیرند تا زیاد متضرر نشوند. معلمین میان چند سال خدمت در منطقه محروم استان ایلام انجام می دهند تا به جای سربازی آنها محاسبه شود. پزشکان می آیند یک سالی خدمت می کنند تا زمینه رسیدن به تخصص خود را با امتیاز مناطق محروم فراهم کنند. چند سالی هم است که سرهنگ می آد و سردار پرواز می کنه. در چند سال اخیر تا به حال چندین نفر از جناب سرهنگ های ناجا به استان ایلام آمده اند و به 2 ماه نکشیده درجه سرداری می گیرند و به قول خودشان امیر می شن.سوال اینجاست، آیا نمی شه این درجه به آقایان داده بشه و بعد انتقالشون بدهند به مرکز استان دیگه تا شائبه ای هم پیش نیاد؟

خلاصه خواستیم توی این چند خط گفته باشیم که کسی ایلام محروم را برای ایلامی نمی خواد، بلکه برای داشتن سکوهای خوب پروازش اونو می خواد. ( خدایا توفیق خدمت به همه مردم، بالاخص محرومین را نصیب ما بفرما. آمین یا رب العالمین).

الیس الصبح بقریب

بسمه تعالي

تابه حال دیده ایدکه خیلی ها سوال می پرسند اگر روزی امام زمان (عج) انشاالله ظهور کندمرم دنیاچه جور با خبرخواهند شد؟ این روزها به خوبی جواب این سوال می تواند یرای مردم قابل درک باشد. همه این روزها شاهد بودنددرکمترین زمان از انتشار این فیلم کل دنیا به سرعت متوجه این عمل شنیع شدند و خیلی زود موضع گرفتند. همه می دانندکه این فیلم آغاز راه توطئه استکبار برای انحراف انقلابهای منطقه هست .همه فهمیدندکه غرب از فراگیری دین اسلام در هراس است و اسلام هراسی در کل سلولهای بدن آنان رخنه کرده است، چرا که انسانیت درحال گسترش است . و قرار است که عدالت جایگزین نژادپرستی شود و عدالت بر زمین حکم فرما شودو زن از ابزار بودن در جامعه رهای پیدا کند و آزادی واقعی بیان تحقق پیدا کند. این چه آزادی بیانی است که فقط در جهت رضایت قلبی صهیونیست های  بچه کش است؟این چه آزادی بیانی است که مملو از خود سانسوریست ؟این چه آزادی بیانی است که زندانهای گوانتانامورا نمی بیند؟ این چه آزادی بیانی است که فکرکردن به هلوکاست را با اشد مجازات جواب می دهد؟ این چه آزادی اجتماعی است که روسری راخطرناک می داند؟ این چه آزادی عملی است که اعدام ما راجرم  وکشتن باصندلی برقی حلال می داند؟ ما سالهاست این را فهمیده ایم .آزادی عمل وآزادی بیان به سبک غربیها یعنی خلاف انسانیت زندگی کردن یعنی اینکه مروه شروینی بی گناه راکشتن و آزادشدن یعنی دیکتاتوریهای یمن و عربستان و تونس و لیبی را فرمانروای واقعی داشتن و حکومت سوریه راقاتل مردم نامیدن .چرا باید مردمان مصر و لیبی و تونس و عربستان و بحرین و یمن وحشی فرض شوند؟ خلاصه اینکه غرب در اشتباه است و با اهانت به رسول مهربانی ها در این فیلم موهن قبر خود را آماده کرده و مقدمات فروپاشی خود را فراهم نموده است .هیچ چیز نمی تواند جلوی مهر و محبت پیامبر اعظم (ص) را بگیرد و انوار تابناک پیام آور مهربانی را بپوشاند .عین روز روشن است که همه چیز به نفع اسلام و به خصوص کشور ایران در جریان است. رویاروی ظالمان و مستکبران با خورشید با پیروزی خورشید همراه خواهد شد. سام باسیل ملعون نادان (کارگردان فیلم موهن) با این فیلم سه کار انجام داد.هم دل مسلمانان آزاده عالم رابه درد آورد هم باعث اتحاد آنان گردید تا در لوای پرچم توحید و لااله الا الله موجودیت اسرائیل و اربابان حلقه ها و آمریکای جنایتکار را به خطر اندازد این روزها ندای لبیک یا رسول الله و امامان سراسر دنیاست که اربابان زر و زور را به لانه کشانده است و چیزی نمانده است که خود را از دست این ندای الهی ونورانی خلاص کنند چرا که " الیس الصبح بقریب ".                                                                     

روز قدس

وبلاگ راوی بسیج چنین نوشت:

امام خميني(ره) در پيامي به شرح زير آخرين جمعه ماه رمضان را روز قدس نامگذاري نمودند :‌

بسم اللّه الرحمن الرحيم؛ مسلمين ايران و جهان من در طى ساليان دراز، خطر اسرائيل غاصب را گوشزد مسلمين نمودم، که اکنون اين روزها به حملات وحشيانه خود به برادران و خواهران فلسطينى شدت بخشيده است، و بويژه در جنوب لبنان به قصد نابودى مبارزان فلسطينى، پياپى خانه و کاشانه ايشان را بمباران مى کند.
من از عموم مسلمانان جهان و دولتهاى اسلامى مى خواهم که براى کوتاه کردن دست اين غاصب و پشتيبانان آن به هم بپيوندند.
و جميع مسلمانان جهان را دعوت مى کنم آخرين جمعه ماه مبارک رمضان را که از ايام قدر است، و مى تواند تعيين کننده سرنوشت مردم فلسطين نيز باشد، به عنوان روز قدس انتخاب، و طى مراسمى همبستگى بينالمللى مسلمانان را در حمايت از حقوق قانونى مردم مسلمان اعلام نمايند.
از خداوند متعال پيروزى مسلمانان را بر اهل کفر خواستارم.
والسلام عليکم و رحمةاللّه و برکاته .

ايشان همچنين در پيامي ويژگي هاي روز قدس را تعريف نمودند :

ملت مسلمان ايران ؛‌ روز قدس، روز مقابله مستضعفين با مستکبرين روز قدس يک روز جهانى است.
روزى نيست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد.
روز مقابله مستضعفين با مستکبرين است.
روز مقابله ملتهايى است که در زير فشار ظلم امريکا و غير امريکا بودند، در مقابل ابرقدرتهاست.
روزى است که بايد مستضعفين مجهز بشوند در مقابل مستکبرين، و دماغ مستکبرين را به خاک بمالند.
روزى است که بين منافقين و متعهدين امتياز خواهد شد.
متعهدين اين روز را روز قدس مى دانند، و عمل مى کنند به آنچه بايد بکنند.
و منافقين - آنهايى که با ابرقدرتها در زير پرده آشنايى دارند و با اسرائيل دوستى - در اين روز بى تفاوت هستند، يا ملتها را نمى گذارند که تظاهر کنند.
روز قدس روزى است که بايد سرنوشت ملتهاى مستضعف معلوم شود، بايد ملتهاى مستضعف اعلام وجود بکنند در مقابل مستکبرين.
بايد همانطور که ايران قيام کرد و دماغ مستکبرين را به خاک ماليد و خواهد ماليد، تمام ملتها قيام کنند و اين جرثومه هاى فساد را به زباله دانها بريزند.
روز قدس روزى است که بايد اين دنباله روهاى رژيم سابق در ايران، و آن توطئه چينهاى رژيم فاسد و ابرقدرتها در ساير جاها خصوصا در لبنان، تکليف خودشان را بدانند.
روزى است که بايد همت کنيد و همت کنيم که قدس را نجات بدهيم، و برادران لبنانى را از اين فشارها نجات بدهيم.
روزى است که بايد تمام مستضعفين را از چنگال مستکبرين بيرون بياوريم.
روزى است که بايد جامعه مسلمين همه اظهار وجود بکنند و هشدار بدهند به ابرقدرتها و به اين تفاله هايى که مانده است از آنها - چه در ايران و چه در ساير جاها.
هشدار به روشنفکران امريکايى مسلک روز قدس، روزى است که بايد به اين روشنفکرانى که در زير پرده با امريکا و عمال امريکا روابط دارند هشدار داد.
هشدار به اينکه اگر از فضولى دست برنداريد، سرکوب خواهيد شد! ما به آنها مهلت داديم و با آنها با ملايمت رفتار کرديم که شايد دست از شيطنت بردارند و اگر دست برندارند، کلمه آخر را خواهيم گفت و خواهيم به آنها فهماند که ديگر رژيم سابق قابل برگشتن نيست و ديگر امريکا نمى تواند به اينجا حکومت کند، و ديگر ساير ابرقدرتها نمى توانند در اين مملکت حکومت کنند.
روز قدس روزى است که بايد به همه ابرقدرتها هشدار داد که بايد دست خود را از روى مستضعفين برداريد و سر جاى خود بنشينيد.
روز قدس، روز احياى اسلام اسرائيل، دشمن بشريت، دشمن انسان، که هر روز غائله ايجاد مى کند و برادرهاى ما را در جنوب لبنان به آتش مى کشد، بايد بداند که ديگر اربابهاى او رنگى ندارند در دنيا، و بايد انزوا اختيار کنند، طمعها را از ايران بايد قطع کنند، دستهاى آنها بايد از همه ممالک اسلامى قطع شود، عمال آن در همه ممالک اسلامى بايد کنار بروند.
روز قدس روز اعلام يک چنين مطلبى است.
اعلام اين است به شياطينى که ملتهاى اسلام را مى خواهند کنار بگذارند، و ابرقدرتها را به ميدان بياورند.
روز قدس روزى است که قطع آمال آنها را بکند، و به آنها هشدار بدهد که گذشت آن زمانها.
روز قدس روز اسلام است.
روز قدس روزى است که اسلام را بايد احيا کرد و احيا بکنيم، و قوانين اسلام در ممالک اسلامى اجرا بشود.
روز قدس روزى است که بايد به همه ابرقدرتها هشدار بدهيم که اسلام ديگر تحت سيطره شما، به واسطه عمال خبيث شما، واقع نخواهد شد.
روز قدس، روز حيات اسلام است.
بايد مسلمين بهوش بيايند، بايد بفهمند قدرتى را که مسلمين دارند، قدرتهاى مادى، قدرتهاى معنوى.
مسلمين که يک ميليارد جمعيت هستند و پشتوانه خدايى دارند و اسلام پشتوانه آنهاست و ايمان پشتوانه آنهاست از چه بايد بترسند? ما با يک جمعيت کمى در مقابل دشمنهاى زياد، دشمنهاى بسيار، قيام کرديم و ابرقدرتها را شکست داديم.
و کسى گمان نکند که ديگر بعضى از اين قشرهاى فاسد، بعضى از اين چپروهاى امريکايى يا غير امريکايى ، بتوانند در اين مملکت اظهار وجود کنند.
آن روز که ما بخواهيم و ملت ما بخواهند، در ظرف چند ساعت تمام آنها به زباله دانهاى فنا خواهند ريخته شد.
ملت بزرگ ما ديگر از اين حرکات مذبوحانه نخواهد ترسيد.
و حرکات اسرائيل در جنوب لبنان و نسبت به فلسطين همين حرکات مذبوحانه است.
حرکاتى است که اواخر عمر اشخاص فاسد مى کنند -چنانچه شاه ما، شاه مخلوع ايران اين حرکات را کرد، و منتهى به فنا شد.
شکستناپذيرى اسلام دولتهاى عالم بدانند که اسلام شکست بردار نيست.
اسلام و تعاليم قرآن بر همه ممالک بايد غلبه کند.
دين بايد دين الهى باشد، اسلام دين خداست، و بايد در همه اقطار اسلام پيشروى کند.
روز قدس، اعلام يک چنين مطلبى است، اعلام به اين است که مسلمين به پيش! براى پيشرفت در همه اقطار عالم.
روز قدس فقط روز فلسطين نيست، روز اسلام است، روز حکومت اسلامى است.
روزى است که بايد جمهورى اسلامى در سراسر کشورها بيرق آن برافراشته شود.
روزى است که بايد به ابرقدرتها فهماند که ديگر آنها نمى توانند در ممالک اسلامى پيشروى کنند.
من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اکرم مى دانم، و روزى است که بايد ما تمام قواى خودمان را مجهز کنيم، و مسلمين از آن انزوايى که آنها را کشانده بودند خارج شوند، و با تمام قدرت و قوت در مقابل اجانب بايستند و ما در مقابل اجانب با تمام قوا ايستاده ايم، و نخواهيم اجازه داد کسان ديگر در مملکت ما دخالت کنند، و مسلمين نبايد اجازه بدهند که کسان ديگر در ممالکشان دخالت کنند.
در روز قدس، ملتها بايد به حکومتهايى که خائن هستند هشدار دهند.
روز قدس روزى است که ما خواهيم فهميد چه اشخاصى و چه رژيمهايى با توطئه گرهاى بينالمللى موافقت دارند و با اسلام مخالفت.
آنهايى که شرکت ندارند مخالف با اسلام هستند، و موافق با اسرائيل.
و آنهايى که شرکت کردند، متعهد هستند و موافق با اسلام و مخالف با دشمنان اسلام - که در راس آنها امريکا و اسرائيل است.
روز امتياز حق از باطل است، روز جدايى حق و باطل است.
من از خداوند تبارک و تعالى خواهانم که غلبه بدهد اسلام را بر همه قشرهاى عالم، بر همه مستکبرين، مستضعفين را غلبه بدهد.
و از خداى تبارک و تعالى خواهانم که برادرهاى ما را در فلسطين، در جنوب لبنان و در لبنان، و در هر جايى از عالم که هستند، از دست مستکبرين و از دست چپاولگران نجات بدهد.

منبع : صحيفه نور

روز قدس

امام خميني(ره) در پيامي به شرح زير آخرين جمعه ماه رمضان را روز قدس نامگذاري نمودند :‌

بسم اللّه الرحمن الرحيم؛ مسلمين ايران و جهان من در طى ساليان دراز، خطر اسرائيل غاصب را گوشزد مسلمين نمودم، که اکنون اين روزها به حملات وحشيانه خود به برادران و خواهران فلسطينى شدت بخشيده است، و بويژه در جنوب لبنان به قصد نابودى مبارزان فلسطينى، پياپى خانه و کاشانه ايشان را بمباران مى کند.
من از عموم مسلمانان جهان و دولتهاى اسلامى مى خواهم که براى کوتاه کردن دست اين غاصب و پشتيبانان آن به هم بپيوندند.
و جميع مسلمانان جهان را دعوت مى کنم آخرين جمعه ماه مبارک رمضان را که از ايام قدر است، و مى تواند تعيين کننده سرنوشت مردم فلسطين نيز باشد، به عنوان روز قدس انتخاب، و طى مراسمى همبستگى بينالمللى مسلمانان را در حمايت از حقوق قانونى مردم مسلمان اعلام نمايند.
از خداوند متعال پيروزى مسلمانان را بر اهل کفر خواستارم.
والسلام عليکم و رحمةاللّه و برکاته .

ايشان همچنين در پيامي ويژگي هاي روز قدس را تعريف نمودند :

ملت مسلمان ايران ؛‌ روز قدس، روز مقابله مستضعفين با مستکبرين روز قدس يک روز جهانى است.
روزى نيست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد.
روز مقابله مستضعفين با مستکبرين است.
روز مقابله ملتهايى است که در زير فشار ظلم امريکا و غير امريکا بودند، در مقابل ابرقدرتهاست.
روزى است که بايد مستضعفين مجهز بشوند در مقابل مستکبرين، و دماغ مستکبرين را به خاک بمالند.
روزى است که بين منافقين و متعهدين امتياز خواهد شد.
متعهدين اين روز را روز قدس مى دانند، و عمل مى کنند به آنچه بايد بکنند.
و منافقين - آنهايى که با ابرقدرتها در زير پرده آشنايى دارند و با اسرائيل دوستى - در اين روز بى تفاوت هستند، يا ملتها را نمى گذارند که تظاهر کنند.
روز قدس روزى است که بايد سرنوشت ملتهاى مستضعف معلوم شود، بايد ملتهاى مستضعف اعلام وجود بکنند در مقابل مستکبرين.
بايد همانطور که ايران قيام کرد و دماغ مستکبرين را به خاک ماليد و خواهد ماليد، تمام ملتها قيام کنند و اين جرثومه هاى فساد را به زباله دانها بريزند.
روز قدس روزى است که بايد اين دنباله روهاى رژيم سابق در ايران، و آن توطئه چينهاى رژيم فاسد و ابرقدرتها در ساير جاها خصوصا در لبنان، تکليف خودشان را بدانند.
روزى است که بايد همت کنيد و همت کنيم که قدس را نجات بدهيم، و برادران لبنانى را از اين فشارها نجات بدهيم.
روزى است که بايد تمام مستضعفين را از چنگال مستکبرين بيرون بياوريم.
روزى است که بايد جامعه مسلمين همه اظهار وجود بکنند و هشدار بدهند به ابرقدرتها و به اين تفاله هايى که مانده است از آنها - چه در ايران و چه در ساير جاها.
هشدار به روشنفکران امريکايى مسلک روز قدس، روزى است که بايد به اين روشنفکرانى که در زير پرده با امريکا و عمال امريکا روابط دارند هشدار داد.
هشدار به اينکه اگر از فضولى دست برنداريد، سرکوب خواهيد شد! ما به آنها مهلت داديم و با آنها با ملايمت رفتار کرديم که شايد دست از شيطنت بردارند و اگر دست برندارند، کلمه آخر را خواهيم گفت و خواهيم به آنها فهماند که ديگر رژيم سابق قابل برگشتن نيست و ديگر امريکا نمى تواند به اينجا حکومت کند، و ديگر ساير ابرقدرتها نمى توانند در اين مملکت حکومت کنند.
روز قدس روزى است که بايد به همه ابرقدرتها هشدار داد که بايد دست خود را از روى مستضعفين برداريد و سر جاى خود بنشينيد.
روز قدس، روز احياى اسلام اسرائيل، دشمن بشريت، دشمن انسان، که هر روز غائله ايجاد مى کند و برادرهاى ما را در جنوب لبنان به آتش مى کشد، بايد بداند که ديگر اربابهاى او رنگى ندارند در دنيا، و بايد انزوا اختيار کنند، طمعها را از ايران بايد قطع کنند، دستهاى آنها بايد از همه ممالک اسلامى قطع شود، عمال آن در همه ممالک اسلامى بايد کنار بروند.
روز قدس روز اعلام يک چنين مطلبى است.
اعلام اين است به شياطينى که ملتهاى اسلام را مى خواهند کنار بگذارند، و ابرقدرتها را به ميدان بياورند.
روز قدس روزى است که قطع آمال آنها را بکند، و به آنها هشدار بدهد که گذشت آن زمانها.
روز قدس روز اسلام است.
روز قدس روزى است که اسلام را بايد احيا کرد و احيا بکنيم، و قوانين اسلام در ممالک اسلامى اجرا بشود.
روز قدس روزى است که بايد به همه ابرقدرتها هشدار بدهيم که اسلام ديگر تحت سيطره شما، به واسطه عمال خبيث شما، واقع نخواهد شد.
روز قدس، روز حيات اسلام است.
بايد مسلمين بهوش بيايند، بايد بفهمند قدرتى را که مسلمين دارند، قدرتهاى مادى، قدرتهاى معنوى.
مسلمين که يک ميليارد جمعيت هستند و پشتوانه خدايى دارند و اسلام پشتوانه آنهاست و ايمان پشتوانه آنهاست از چه بايد بترسند? ما با يک جمعيت کمى در مقابل دشمنهاى زياد، دشمنهاى بسيار، قيام کرديم و ابرقدرتها را شکست داديم.
و کسى گمان نکند که ديگر بعضى از اين قشرهاى فاسد، بعضى از اين چپروهاى امريکايى يا غير امريکايى ، بتوانند در اين مملکت اظهار وجود کنند.
آن روز که ما بخواهيم و ملت ما بخواهند، در ظرف چند ساعت تمام آنها به زباله دانهاى فنا خواهند ريخته شد.
ملت بزرگ ما ديگر از اين حرکات مذبوحانه نخواهد ترسيد.
و حرکات اسرائيل در جنوب لبنان و نسبت به فلسطين همين حرکات مذبوحانه است.
حرکاتى است که اواخر عمر اشخاص فاسد مى کنند -چنانچه شاه ما، شاه مخلوع ايران اين حرکات را کرد، و منتهى به فنا شد.
شکستناپذيرى اسلام دولتهاى عالم بدانند که اسلام شکست بردار نيست.
اسلام و تعاليم قرآن بر همه ممالک بايد غلبه کند.
دين بايد دين الهى باشد، اسلام دين خداست، و بايد در همه اقطار اسلام پيشروى کند.
روز قدس، اعلام يک چنين مطلبى است، اعلام به اين است که مسلمين به پيش! براى پيشرفت در همه اقطار عالم.
روز قدس فقط روز فلسطين نيست، روز اسلام است، روز حکومت اسلامى است.
روزى است که بايد جمهورى اسلامى در سراسر کشورها بيرق آن برافراشته شود.
روزى است که بايد به ابرقدرتها فهماند که ديگر آنها نمى توانند در ممالک اسلامى پيشروى کنند.
من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اکرم مى دانم، و روزى است که بايد ما تمام قواى خودمان را مجهز کنيم، و مسلمين از آن انزوايى که آنها را کشانده بودند خارج شوند، و با تمام قدرت و قوت در مقابل اجانب بايستند و ما در مقابل اجانب با تمام قوا ايستاده ايم، و نخواهيم اجازه داد کسان ديگر در مملکت ما دخالت کنند، و مسلمين نبايد اجازه بدهند که کسان ديگر در ممالکشان دخالت کنند.
در روز قدس، ملتها بايد به حکومتهايى که خائن هستند هشدار دهند.
روز قدس روزى است که ما خواهيم فهميد چه اشخاصى و چه رژيمهايى با توطئه گرهاى بينالمللى موافقت دارند و با اسلام مخالفت.
آنهايى که شرکت ندارند مخالف با اسلام هستند، و موافق با اسرائيل.
و آنهايى که شرکت کردند، متعهد هستند و موافق با اسلام و مخالف با دشمنان اسلام - که در راس آنها امريکا و اسرائيل است.
روز امتياز حق از باطل است، روز جدايى حق و باطل است.
من از خداوند تبارک و تعالى خواهانم که غلبه بدهد اسلام را بر همه قشرهاى عالم، بر همه مستکبرين، مستضعفين را غلبه بدهد.
و از خداى تبارک و تعالى خواهانم که برادرهاى ما را در فلسطين، در جنوب لبنان و در لبنان، و در هر جايى از عالم که هستند، از دست مستکبرين و از دست چپاولگران نجات بدهد.

منبع : صجيفه نور

 

چرا ایلام ..........................؟!

بسمه تعالي

این صحبت ها یک درد دل ساده است برای کسانی که گوشی برای شنیدن دارند.

هر چند که من بر این باورم که کسانی هم که می شنوند خود را به کری زده اند تا نشنوند.

همه می دانند که مردم ایلام دارای چه خصوصیات خوب و ارزنده ای هستند همه می دانند که ایلامی ها چه سختی هایی ر ا کشیده اند و چه سهم با ارزشی چه در پیروزی انقلاب و چه در دفاع مقدس دارند.

همه می دانند اولین سیلی که به گوش بنی صدر خورد در ایلام بود و این یعنی شناخت منافق.همه می دانند در ایام  8 سال دفاع مقدس ایلامی ها ایلام را خالی نگذاشتند و در ایلام ماندند و این یعنی وطن دوستی و عشق به میهن.

همه می دانند اولین مرجع تقلید که به جبهه ها رفت و قبل از شروع رسمی جنگ در میمک قطار فشنگ به کمر و سینه بست کسی جز آیت الله حیدری ایلامی نبود .همه می دانند مردم ولایت مدار و دوست دار ولایت نه روز 9 دی بلکه روز 8 دی به خیابان ها آمدند و گفتند:

لبیک یا خامنه ای –لبیک یا حسین است.

و د اد زدند خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست .

اینها همه شناسنامه ی ایلام و ایلامی است و در این وجیزه کوتاه نمی توان بیشتر از اینها گفت چرا که این درد دل ساده است و کسانی که خود را خواب زده اند با این حرف ها نیز بیدار نمی شوند.

همه ایلام را به آب و هوای 4 فصل می شناسند.شهری که در هر وقتهر چهار فصل را می توان دید . شهری که سررشار از منابع غنی نفت و گاز و کوههای معدنی است . ایلام معدنی از طلاست ولی تا به حال از این معدن طلا ،یک گرم طلا به خود ندیده است.نمی خواهم بگویم ایلام از انقلاب هنوز سهمی نگرفته است .بلکه می خواهم بگویم آنچه لایق او بوده هنوز نگرفته است .

چرا سالهاست که شرکت پتروشیمی کار نمی کند؟

چرا اکثر کارخانه های شهرک صنعتی کار نمی کنند؟

چرا باید از لحاظ ساختار شهری اینچنین باشیم که الان هستیم؟

چرا جایی که مهران است و روزانه شاهد تردد در حدود 7 الی 8 هزار زائر است منطقه آزاد تجاری وجود ندارد؟

و........

گرانی دارد بیداد می کند و مردمی که کمترین سهم را از انقلاب گرفته اند و محروم اند نباید اینچنین تازیانه های بی رحمی بخورند.نمی گویم که تحریم ها بی تاثیرند و میدانم که کشور عزیزمان هم دارد تازیانه می خورد و مورد هجمه شدید بی رحمی های استکبار و دست نشانده های خود است .

ولی لازم به ذکر است که دولت هم مدیریت خوبی از امورات اقتصادی ندارد.نظارتی وجود ندارد و اگر هم هست بسیار کم و بی تاثیر است.

دولت با رها کردن بازار ارز و سکه جیب سرمایه داران را پر کرد و بازار پر شد از حباب های نا سالم.

خلاصه می خواهم بگویم دولت باید بیشتر از این کارها را مدیریت کند و با مشورت گرفتن از اقتصاددانهای خبره (و نه فقط تیم اقتصادی دولت)کار را خوب پیش ببرد.از کارهای زود بازده و بی تاثیر بپرهیزد.ضمن اینکه تلاشهای دولت خدمتگذار را می دانم و زحمات آنها را اجر می نهم می گویم مسئولین استان باید خود بیایند و لااقل در ایلام کوچک نظارت داشته باشند که هر کس ساز خود را نزند. حیف است برای ایلامی که شایسته درودهاست ،رتبه های پایین جدول اقتصادی کشور و نرخ بالای بیکاری.

برخورد با بد حجابی!!!!!!!!!!!!

سلام به همه ی شما دوستای خوبم
چند شب پیش که یکی از اقوام از سفر حج برگشته بود همه داشتند در مورد خوبیها و بدیهای عربستان صحبت می کردند.بحث حاجی ما به حجاب زنان عربستان رسید.خیلی تعریف کرد که خیلی محجبه هستند و .....
همه هم شروع کردند به تحلیل موضوع حجاب در عربستان.و مسائل پیرامون اون.من سعی کردم شنونده باشم و هیچ گونه قضاوتی در این مورد نداشته باشم  نه اینکه نظری نداشتم. نظر داشتم با خودم کنار نمی اومدم.در  آخر بحث همه به این نتیجه رسیدند که چون از روی اجبار دولته اجر معنوی نداره. و آدم خودش باید ارزش حجاب رو درک کنه نه به اجبار .
امروز داشتم توی وب گشت میزدم که به صورت اتفاقی به عکس های  ((برخورد با بدحجابی در برج میلاد)) برخورد کردم.برا چند لحظه به فکر فرو رفتم و برخورد با این بی حجاب ها رو با حجاب زورکی عربستان مقایسه کردم .راستش رو بخواید تکلیفم با خودم روشن نیست نمیدونم چه کاری بهتره.
نمیشه همینطوی همه بشینن ببینن خانم ها و آقایان بالاخره وجدانشون به درد میآد و هوشیار می شن که حجاب خوبه .یا نه.اینکه با بد حجابیشون چه بلایی سر جامعه میارن یا نه.
و نه برام قابل هضمه که حجاب زورکی باشه .
گیرم که اینا یک لحظه شالشون رو کشیدن جلو .خوب با آرایش و موهای آویزون و باد کرده شون چه کنیم.
یکی از دوستام می گه باید فرهنگ سازی بشه .اما با اینم مخالفم . چون اعتقاد دارم که ما مسلمونیم و همه چیز دینمونم مشخصه . دختر ۷ ساله ای دارم که خیلی به بی حجابی حساسه و وقتی که کسی رو می بینه که بد حجابه می گه مامان چرا اینا نمی ترسن که بیفتن توو آتیش جهنم.مگه خدارو دوست ندارن که به حرفش گوش نمیدن.من برای دخترم جوابی ندارم چون همه چیز برای خودم هم گنگ و نا مفهومه .نمیدونم وقتی دختری موهاش رو بیرون میندازه با خودش چی میگه .
چطور روش می شه حرف خدا رو گوش نده. اگه مشکلی توو زندگی براش پیش بیاد با چه رویی میاد و از کسی که حرفش رو زمین انداخته بود کمک می خواد.
خلاصه ی من که نمیدونم چه کاری خوبه و چه کاری بده.
ولی از شما دوستای خوبم انتظار دارم که بهم کمک کنید.
 از شما دوستای خوبم می خوام نظراتتون رو در این باره با من در میون بزارید . شاید بتونم نتیجه گیری کنم.
به نظرتون با بدحجابها برخورد بشه ؟چرا؟
با بدحجاب ها برخورد نشه؟ چرا؟
فرهنگ سازی بشه؟ چطور؟
عکس برخورد با بدحجابها رم می زارم که ببینید.
با تشکر منتظر نظراتتون هستم.
 

برچسب ها:

تایید یا رد انتخابات در ایلام

بنا بر گزارش ایلام فردا:

در حوزه‌هاي انتخابيه ايلام،ايوان،شيروان و چرداول، مهران، ملكشاهي انتخابات در خصوص نفر دوم ابطال گرديد.
بر این اساس علی‌اکبر متین به عنوان نفر دوم از راهیابی به بهارستان بازماند و صحت انتخابات در مورد احمد شوهانی به عنوان نماینده حوزه شمالی ایلام تائید شد.

پیش از این احمد شوهانی توانسته یک کرسی را کسب کند که برای کرسی دوم نمایندگی حوزه شمالی ایلام انتخابات میاندوره‌ای برگزار می‌شود.

انتخابات میاندوره‌ای مجلس شورای اسلامی همزمان با انتخابات ریاست جمهوری در سال 1392 برگزار خواهد شد.

لطفا بگو "هالوکاست دروغ است "!

شبکه دولتی بی بی سی  با این بهانه که "موسیقی می تواند زبان اعتراض به زمان و زمین باشد" در توجیه پرده دری های این خواننده مرتد می گوید: «اساس کار شاهین نجفی هم همین بوده است. بسیاری از طرفداران او کارهای شاهین را در راستای آزادی بیان می دانند و این در حالی است که عده ای هم خواب خاموشی ابدی شاهین را می بینند.»
این خواننده مرتد در مصاحبه با بی بی سی فارسی، توهین به مقدسات مسلمانان و شیعیان را رسالت خود دانسته و با وقاحت تمام می گوید: «من وقتی کاری را انجام می دهم به تبعات آن فکر نمی کنم و فقط رسالت خود را انجام می دهم»!!
وی همچنین با رد حکم ارتداد خود، در پاسخ به این سؤال که "خبرگزاری فارس فتوایی را از آیت الله صافی منتشر کرده است که اگر به ائمه [علیهم السلام] توهین بشود، حکم ارتداد دارد. آیا شما به ائمه [علیهم السلام] توهین کرده اید؟" مدعی شد: «من فکر نمی کنم به ائمه [علیهم السلام] توهین کرده باشم، من فکر می کنم عده ای در ایران با دست مایه قرار دادن مذهب به دنبال سوء استفاده از این فتوا هستند.»
وی به این سؤال نیز که "آیا شما با کارهای خود به دنبال تابو شکنی نسبت به برخی مسائل هستید؟" با تأیید آن، گفت: «بله؛ بخشی از آن آگاهانه صورت می گیرد که من آن را انکار نمی کنم. بخش آگاهانه سوار بر بخش ناخودآگاه ذهن و شخصیت درونی من است. به این دلیل من همان چیز را می نویسم و اجرا می کنم که هستم.»
گفتنی است در ابتدای مصاحبه، مجری بی بی سی فارسی تصریح می کند که بنا به درخواست شخص شاهین نجفی، به سبب مسایل امنیتی، از اشاره به محل اقامت وی معذور است!

جــــــــوابــــــیــــه:

سلام نمی کنم شاهین نجفی ،نه اینکه ادب ندارم نه.چون سلامتیت را نمی خواهم.جویای حالت نیز نیستم.

نمی دانم با چه لفظی صدایت کنم که در خور شانت باشد.برخی تورا سگ نامیده اند ولی من این جسارت رابه سگ نمی کنم.

بی بی سی گفته به خاطر آزادی می توانی هرچه دلت خواست بگویی.خوب اگراین حرف راست است لطفا در یکی از آهنگهایت  بگو "هالوکاست دروغ است " .بعد ببین چه آشی برایت می پزن.بین آنها نیز مرتدد می خوانند یا نه؟!

اگر قرار بود که اینها میزبانت باشند نیاز نبود به ائمه اطهار توهین کنی کمی دم تکان می دادی و تعریفشان را می کردی به هدفت می رسیدی.راستی لانه سگ برای پنهان شدن پیدا کردی؟خودشان  دادن یا خودت پیدا کردی؟

زیاد دل خوش نباش .چون کم کم آنها هم حکم ارتدادت را صادر می کنند.

قبلا کسانی که امسال تو بودند واز ایران رفتندو پناه بردند به بیگانه ها. آن طرف مرز هرچقدر هم که بی دین بودند باز خودشان را می فروختند ،وطنشان را می فروختند.دنبال تن عریان بودند و بی حیایی. ولی تو همه چیز را دادی.همه چیز را.

در پایان آرزوی نابودی تو را به دست یکی از مسلمانان شجاعم دارم. تا هرچه زودتر به یار و هم کیش خود سلمان رشدی بپیوندی.

 

وَلَن تَرْضَىٰ عَنكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّـهِ هُوَ الْهُدَىٰ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّـهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ
﴿البقرة: ١٢٠﴾

این را صاحبِ قرآن می گوید:
اگر دیدی که یهود و نصاری از تو راضی شدند یقین داشته باش که از مرام و مسلک آنها تبعیت کردی و اگر چنین کردی، دیگر امیدی به یاری و ولایت من نداشته باش! جایزه ات را از همانها گرفته ای...


خود را با ترازوی اسلام وزن کنیم

ما باید هر روز روحمان را وزن کنیم... خودمان را بر قرآن عرضه کنیم... با این میزان خودمان را بسنجیم » که آیا سبک هستیم یا سنگین؟

همه عقاید و اخلاق و اعمال ما در رفتار و گفتار و نوشتار و... باید بر قرآن عرضه شود ... که آیا قرآن این را امضاء می کند؟

این یعنی روزانه در خدمت قرآن باشیم... و با قرآن زندگی کنیم و کتاب الله در متن زندگی ما باشد.

ترازو


پای درس امام باقر علیه السلام نشستن هم عحب صفایی دارد :

{اعلم بأنك لا تكون لنا ولیا حتى لو اجتمع علیك أهل مصرك و قالوا إنك رجل سوء لم یحزنك ذلك و لو قالوا إنك رجل صالح لم یسرك ذلك و لكن اعرض نفسك على كتاب الله فإن كنت سالكا سبیله زاهدا فی تزهیده راغبا فی ترغیبه خائفا من تخویفه فاثبت و أبشر فإنه لا یضرك ما قیل فیك و إن كنت مباینا للقرآن فما ذا الذی یغرك من نفسك}

بدان که تو دوستدار ما محسوب نمی شوی مگر اینکه اینگونه باشی:

اگر همه مردم شهرت یک صدا بگویند که تو فرد بدی هستی ،

این کلام تو را ناراحت نکند.

و اگر بگویند تو فرد خوبی هستی ، این کلام تو را شاد نکند.

ولی خودت را بر کتاب الله عرضه کن ... اگر راه آن را می روی +نهیش را می پذیری+به آنچه نیکو می داند مشتاقی+از تهدیدش ترسانی ... پس محکم باش و مژده باد به تو که حرف های مردم ضرری به تو نمی زند .

و اگر دور هستی از قرآن ، پس به کدامین چیز افتخار می کنی؟

#کتاب تحف العقول/کلام امام باقر علیه السلام/ص500





حدیث لوح فاطمه علیهاالسلام چه بود؟ / به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه ( سلام الله علیها)

گروه سایبری وحدت (پایگاه مقاومت شهید شوشتری چوار )نوشت:
در کتاب إکمال الدین و إتمام النعمة (باب 28) از محدث جلیل القدر «ابو جعفر محمدبن على بن حسن بن بابویه قمى» مشهور به شیخ صدوق (م.381هـ) روایاتى درباره لوح حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام آمده است که در آن لوح به نام و تعداد امامان معصوم علیهم السلام اشاره شده است.

متن حدیث لوح

امام صادق علیه السلام این حدیث شریف را از زبان جابربن عبدالله انصارى که برای پدر بزرگوارشان امام باقر علیه السلام نقل می نماید، این چنین شرح می فرماید که: جابر عرض کرد:

شهادت مى دهم که روزى در ایام حیات رسول خدا مادرت فاطمه را ملاقات کردم تا ولادت حسین را به او تبرک بگویم که در دستان آن بانوى بزرگ، لوح سبزینه را دیدم که گمان کردم زمرّد است؛ در آن لوح، کتاب سفیدى را که به درخشندگى خورشید بود مشاهده کردم. به آن حضرت عرض کردم: پدر و مادرم فداى تو باد! این لوح چیست؟

فاطمه فرمود:

«این لوحى است که خداوند ـ عزوجل ـ آن را به رسولش محمد مصطفى اهدا نمود. در این لوح نام پدر و همسر و فرزندانم [حسن و حسین] و نام اوصیا و امامانى که از نسل فرزندم [حسین] هستند ذکر شده است. پدرم رسول خدا آن را به من بخشیده است تا با نگاه کردن در آن دلم شاد شود».

آنگاه جابر اضافه نمود: ...

برای مشاهده متن کامل لوح ادامه مطلب را کلیک کنید

ادامه نوشته

اینک آخر زمان!... + کلیپ + دانلود

كليپ اینک آخر و زمان

كاري از : رقص شيطان

حجم: 06.83M

فرمت: MPG

لینک دانلود

چادر مادربزرگ...

وبلاگ ولایی نوشت:

بررسی تاریخچه استفاده از چادردرایران

از سرانداز تاچادر ملی

گرفتن گوشه چادرمادر وپنهان شدن زیرآن هنگام خجالت یا ترس،همین طورسفیدی چادر نماز مادربزرگ جزوخاطرات کودکی،بزرگسالانی چون من است که واژه چادر برایشان بار عاطفی دارد ودنیا را باخاطر جمعی که در زیرچادر مادر داشته اندعوض نخواهند کرداما اینهارا گفتم تایادآوری کرده باشم چادر در فرهنگ ما علاوه برپوشش موقرحس نوستالژیک هم دارد وبه قولی جزو پوشش های مقبول وبا اهمیت کشورمان است.اما اینکه چادر چگونه چادر شد واز کجا وارد فرهنگ ماشده است واصالت آن چگونه است و...سوالاتی است که قرار است در این ؟آن را بررسی کنیم.تجلیات پوشش در میان زنان ایران چنان چشمگیر است که برخی از اندیشمندان وتمدن نگاران،ایران را منبع اصلی ترویج حجاب در جهان معرفی کرده اند.مادهااولین حکومت فراگیر در ایران بودندکه پوشاک زنان در این دوره از لحاظ شکل،با کمی تفاوت،با پوشاک مردان یکسان است.در دوران پارسی ها (هخامنشیان)پوشش زنان با دوران مادها تقریبا یکسان است با این تفاوت که برخی از زنان از چادری مستطیل شکل که بر روی همه لباسهای خود می انداخته اند،استفاده می کردندودر زیر آن،یک پیراهن با دامن بلندودر زیر آن نیز،پیراهن بلند دیگری که تا به مچ پانمایان است.در مورد نحوه پوشش در دوران اشکانیان نیز نقش برجسته پالیزدر موزه سرو گواه استفاده چادر توسط زنان ایرانی است.این نقش زنی را نشان می دهدکه چادر به سرداردوزیر آن عمامه اش به خوبی نمایان است.درباره چادر در دوران اشکانیان امده است چادرزنان اشکانی به رنگ های شاد وارغوانی ویا سفید بوده است گوشه چادردرزیریک تخته فلزی بیضی منقوش یا دکمه که به وسیله زنجیری به گردن افکنده شده به بند است.این چادر به نحوی روی سر می افتاده که عمامه(نوعی کلاه زنانه)رادر قسمت عقب وپهلوها می پوشانیده است....

ادامه نوشته

فرمول یک بحرین

شعر - سیب ها روی خاک غلطیدند (ویژه فاطمیه)

بسم الله الرحمن الرحیم

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

[تصویر:  1333353502_fatemieh-1.jpg]


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

"به نام عشق"

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر

اتفاقی مقابلم رخ داد

وسط کوچه ناگهان دیدم

زن همسایه بر زمین افتاد

سیب ها روی خاک غلطیدند

چادرش در میان گرد وغبار

قبلا این صحنه را...نمی دانم

در من انگار می شود تکرار

آه سردی کشید،حس کردم

کوچه آتش گرفت از این آه

و سراسیمه گریه در گریه

پسر کوچکش رسید از راه

گفت:آرام باش! چیزی نیست

به گمانم فقط کمی کمرم...

دست من را بگیر،گریه نکن

مرد گریه نمی کند پسرم

چادرش را تکاند، با سختی

یا علی گفت و از زمین پا شد

پیش چشمان بی تفاوت ما

ناله هایش فقط تماشا شد

صبح فردا به مادرم گفتم

گوش کن ! این صدای روضهء کیست

طرف کوچه رفتم و دیدم

در و دیوار خانه ای مشکی است

با خودم فکر می کنم حالا

کوچه ء ما چقدر تاریک است

گریه،مادر،دوشنبه،در،کوچه

راستی! فاطمیه نزدیک است...

سید حمیدرضا برقعی

وقت تمام است، ورق ها بالا!

وقت تمام است، ورق ها بالا!

همه دوســــــــــــــــــــــــــت دارند به بهـــــــــــــــشــــــــــــــــت بروند اما کســـــــــــــــــــــــی دوســــــــــــــــــت ندارد که بمـــــــــــــــــــــــــــــــیرد!

بهشــــــــــت رفتـــــــــــن جـــــــــــــــــــــــــــــــرات مــــــــــــــــــــــــــــــــــــردن می خـــــــــــــــــــــــــــــواهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد


پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :


ما يَنبَغي لامرئٍ مُسلمٍ أن يَبِيتَ لَيلَةً إلاّ ووَصيَّتُهُ تَحتَ رأسِهِ .

بر هيچ مسلمانى سزاوار نيست كه شبى را سپرى كند ، مگر اين كه وصيّتش زير سرش باشد .

بحار الأنوار : 103 / 194 / 3 منتخب ميزان الحكمة : 594 

حسنک کجایی؟! ورژن سال 1391

این روزها حسنک دیگر آن حسنک سابق نیست. او دیگر در منزلش گوسفند و گاو و خروس و سگ و ... نگه نمی دارد. او به دلیل رفیق های نابابی که اخیرا داشته است در انتخاب موجوداتی که آنها را نگهداری می کند کمی تغییر نگرش داده است. او این روزها روشنفکر شده است و روشنفکرها گوسفند نگهداری نمی کنند که!

 

ادامه نوشته

نکته جالب در جدایی نادر از سیمین که تاکنون ندیده اید

جدایی نادر از سیمین در حالی در استرالیا و برخی کشورهای آسیایی در حال اکران است و البته اصغر فرهادی کارگردانش به عنوان نخستین برنده ایرانی جایزه اسکار جزو صد کاندیدای شخصیت برتر سال ۲۰۱۲ از منظر مجله تایم قرار گرفته که برخی رسانه ها یکی از ظرافت های نادیده فیلم فرهادی که از دید منتقدان نیز به دور مانده بود را منتشر کردند تا از چند لایه بودن این فیلم و عمق نگاه فرهادی در ساخت آثارش که یادآور سه گانه سازی «آبی، قرمز، سفید» کیشکلوفسکی است، پرده برداشته شود.


ادامه نوشته

عينك (گفت و شنود)

گفت: بالاخره بعد از كلي كش و واكش 20 تن از ضد انقلابيون فراري با هزينه دولت سعودي در واشنگتن گرد هم آمدند.
گفتم: خب! كه چي؟!
گفت: دستور جلسه اين بود كه روش مشتركي براي مبارزه با جمهوري اسلامي پيدا كنند!
گفتم: در حالي كه آمريكا و اسرائيل و اتحاديه اروپا و ديكتاتورهاي عرب تاكنون نتوانسته اند هيچ غلطي بكنند، از چند تا خل و چل فراري چه كاري ساخته است؟!
گفت: اتفاقا يكي از گروه هاي اپوزيسيون هم به همين نكته اشاره كرده و جلسه مزبور را سر كاري دانسته و نوشته است؛ ما اگر توان داشتيم، فكري به حال گيجي و درماندگي خودمان مي كرديم.
گفتم: حيوونكي راست گفته!... يارو عينكش رو دور دستش مي چرخونه، وقتي به چشمش مي زنه، سرش گيج مي ره و مي خوره زمين، هوا ميره، نميدوني تا كجا ميره؟!

انتقاد شدید شریعتمداری از بی تفاوتی مسوولان در قبال گرانی ها

به گزارش ایلام فردا شریعتمداری در کیهان نوشت :
گراني لجام گسيخته، جهشي و مصنوعي برخي از كالا و خدمات ضروري، ناشي از بي توجهي و مسئوليت ناشناسي شماري از مسئولان و مراكز تصميم ساز و سياست پرداز است. مسئولاني كه با جرأت- و يا با عرض پوزش- مي توان گفت از حوزه دغدغه هاي مردم دور شده و به مرز «نامردمي»! رسيده اند!
ادامه ی مطلب را بخوانید
ادامه نوشته

یقین

عالمی بود بزرگ پسری داشت کوچک . روزی از مدرسه به خانه آمد. پدرش دید رنگش پریده و گریه میکند . مضطرب شد ، گفت پسرم چه شده چرا گریه می کنی ؟ در جواب گفت : پدر ، معلم برایمان امروز سوره مزمل را خواند . به آنجا که رسید با بقیه بچه ها شروع به گریه کردیم :

چرا مردم تقوا پیشه نمی کنند برای آن روزی که از هیبتش کودکان یکباره پیر می شوند ؟

پسرک غذا نخورد . مریض شد و پس از چند روز ...

جان داد.

يادداشت روزکیهان/آقاي هاشمي حاضريد كه... ؟ !

آقاي هاشمي حاضريد كه... ؟ ! (يادداشت روز)

اظهارات آقاي هاشمي رفسنجاني كه در روزهاي پاياني سال 1390 و در ديدار مسئولان فصلنامه مطالعات بين المللي با ايشان مطرح شده و ديروز خبر آن منتشر شده بود، بازتاب گسترده اي در رسانه هاي داخلي و بسياري از رسانه هاي خارجي داشت. درباره اظهارات اخير رئيس محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام اگرچه گفتني هاي فراواني هست ولي در اين مختصر به واكاوي يكي از اصلي ترين آنها كه وارونه نمايي آشكار است و عجيب تر نيز به نظر مي رسد بسنده مي كنيم و باقي به بعد مي گذاريم.
آقاي هاشمي رفسنجاني مي گويد «من در سال هاي آخر حيات امام(ره) نامه اي را خدمتشان نوشتم، تايپ هم نكردم براي اين كه نمي خواستم كسي بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح كردم و نوشتم شما بهتر است در زمان حياتتان اينها را حل كنيد. در غير اين صورت، ممكن است اينها به صورت معضلي، سد راه آينده كشور شود. گردنه هايي است كه اگر شما ما را عبور ندهيد، بعد از شما عبور كردن مشكل خواهد بود. يكي از اين مسايل، رابطه با آمريكا بود. نوشتم بالاخره سبكي كه الان داريم كه با آمريكا نه حرف بزنيم و نه رابطه داشته باشيم قابل دوام نيست. آمريكا قدرت برتر دنياست. مگر اروپا با آمريكا، چين با آمريكا و روسيه با آمريكا چه تفاوتي از ديد ما دارند؟ اگر با آنها مذاكره داريم چرا با آمريكا مذاكره نكنيم؟ معناي مذاكره هم اين نيست كه تسليم آنها شويم. مذاكره مي كنيم اگر مواضع ما را پذيرفتند يا ما مواضع آنها را پذيرفتيم، تمام است»! درباره اين بخش از اظهارات ايشان بايد گفت؛
1- انصاف آن بود كه آقاي رفسنجاني در نقل ماجراي نامه خويش به پاسخ امام راحل (ره) نيز اشاره مي كرد. چرا كه اولاً؛ مذاكره و رابطه با آمريكا يكي از خطوط قرمز حضرت امام(ره) بود كه بارها بر آن تأكيد ورزيده و علت اجتناب از مذاكره و رابطه با آمريكا را نيز به وضوح بيان كرده بودند و ثانياً؛ حضرت امام(ره) به گواهي بينش و منش و آنچه از مواضع و بيانات ايشان در دسترس همگان است، هيچ ابهامي را بي پاسخ نمي گذاشتند مخصوصاً آن كه اين ابهام درباره يكي از اصلي ترين خطوط قرمز تأكيد شده از جانب حضرت ايشان بوده و از سوي كسي مطرح شده باشد كه مسئوليت مهم و حساسي- رئيس مجلس، قائم مقام فرماندهي كل قوا و...- در نظام داشته است. بنابراين كمترين ترديدي نيست كه امام راحل ما(ره) ابهام مطرح شده از جانب آقاي هاشمي رفسنجاني را بي پاسخ نگذاشته اند و سؤال اين است كه چرا آقاي رفسنجاني از پاسخ آن بزرگوار كه به يقين و مانند هميشه، مستدل و منطقي بوده است طفره رفته و به آن اشاره اي نكرده است؟! آقاي رفسنجاني با خاطره نويسي و تاريخ نگاري ناآشنا نيستند و سابقه شناخته شده اي در هر دو عرصه ياد شده دارند و تعجب آور است كه هنوز نمي دانند «نيمه نويسي» بي اعتبارترين نوع تاريخ نگاري و خاطره نويسي است و نشانه نگراني نويسنده و مؤلف از بيان برخي واقعيت هاست! حالا بايد پرسيد كه جناب رفسنجاني از آشكار شدن كدام واقعيت نگران بوده اند كه پاسخ حضرت امام(ره) را سانسور كرده اند؟!
2- آقاي هاشمي رفسنجاني به اين بخش از تاريخ آن روزها نيز اشاره نكرده اند كه در اوايل سال 1369 در حالي كه هنوز يكسال از رحلت حضرت امام(ره) نگذشته بود، آقاي «جيمز بيكر» وزير خارجه وقت آمريكا طي سخناني - 30 فروردين/19 آوريل 1990- اعلام كرد كه آمريكا آماده مذاكره مستقيم با ايران است و 7 روز بعد - 6 ارديبهشت ماه/25 آوريل - آقاي عطاءالله مهاجراني معاون پارلماني آقاي رفسنجاني- رئيس جمهور وقت- در مقاله اي با عنوان «مذاكره مستقيم» كه در صفحه 2 روزنامه اطلاعات همان روز به چاپ رسيد، ايستادگي در برابر كاخ سفيد را «شعارگونه» ناميده و دقيقاً با همان استدلالي كه جناب هاشمي در اظهارات اخير خود مطرح كرده است خواستار مذاكره و رابطه با آمريكا مي شود و نكته در خور توجه آن كه در مقاله خود به گونه اي غيرمنتظره- شايد براي رد گم كردن- به اظهارات چند روز قبل «جيمز بيكر» اشاره كرده و اصرار مي ورزد كه مبادا كساني پيشنهاد ايشان را با پيشنهاد وزير خارجه آمريكا مرتبط دانسته و آن را «يك توطئه و يا فتنه» تلقي كنند. مقاله مهاجراني با توجه به مغايرت آن با ديدگاه بارها اعلام شده حضرت امام(ره) انتقادهاي فراواني را در پي داشت. اما، آقاي مهاجراني كه امروزه پرده ها را كنار زده و آشكارا به انگليس پناهنده شده و با آيپك (لابي صهيونيست ها) و MI6 (بخش اطلاعات خارجي اينتلجنت سرويس انگليس) همكاري نزديك دارد، برنظر خود اصرار مي ورزد و نهايتاً؛ رهبر معظم انقلاب در يكي از سلسله بيانات خويش به اين ماجرا پايان مي دهند كه شرح آن خواهد آمد.
اكنون اين پرسش مطرح است كه چرا جناب رفسنجاني به اين رخداد مهم و معروف تاريخي كمترين اشاره اي نكرده اند؟! شايد- فقط شايد- به اين علت كه اگر به رخداد ياد شده اشاره مي كردند چاره اي جز آن نداشتند كه نظرات مستدل مطرح شده از سوي رهبر معظم انقلاب را نيز مانند پاسخ حضرت امام(ره) ناديده بگيرند! كه در اين حالت، دو پرده پوشي پي درپي سؤال برانگيز بود! و اما پاسخ حضرت آقا به اندازه اي روشن و مستدل بود كه اگر به آن اشاره مي كردند در هيچ يك از اذهان واقع نگر و مردم دوست، جايي براي پيشنهاد مذاكره و رابطه با آمريكا باقي نمي ماند. نظر آن روز آقا كه نظر امروز ايشان و همان نظر ديروز حضرت امام(ره) است و از بلنداي دلسوزي حكيمانه براي مردم و صيانت از اسلام و منافع ملي مطرح شده است را در بند بعدي بخوانيد و خود درباره آن قضاوت كنيد.
3- حضرت آقا در سخنان آن روز خود فرمودند؛
«و اما مسئله اي كه اين روزها در سطح جمعي از اهل فكر و اهل نظر در جريان است، مذاكره كردن و مذاكره نكردن است... من معتقدم، آن كساني كه فكر مي كنند ما بايد با رأس استكبار- يعني آمريكا- مذاكره كنيم، يا دچار ساده لوحي هستند، يا مرعوبند. من بارها اين نكته را عرض كرده ام كه استكبار، بيش از اين كه نان قدرت و توانايي خودش را بخورد، نان هيبت و تشر خودش را مي خورد. اصلاً استكبار، با تشر و ابهت و شكلك درآوردن و ترساندن اين و آن، زنده است. مذاكره، يعني چه؟ صرف اين كه شما برويد با آمريكا بنشينيد حرف بزنيد و مذاكره كنيد، مشكلات حل مي شود؟ اين طوري كه نيست. مذاكره در عرف سياسي، يعني معامله، مذاكره با آمريكا، يعني معامله با آمريكا. معامله، يعني داد و ستد؛ يعني چيزي بگير، چيزي بده تو از انقلاب اسلامي، به آمريكا چه مي خواهي بدهي، تا چيزي از او بگيري؟ آن چيزي كه شما مي خواهيد به آمريكا بدهيد، تا در مقابل از او چيزي بگيريد، چيست؟ ما چه مي توانيم به آمريكا بدهيم؟ او از ما چه مي خواهد؟ آيا مي دانيد كه او چه مي خواهد؟ «و ما نقموا منهم الا ان يومنوا بالله العزيز الحميد». والله كه آمريكا از هيچ چيز ملت ايران، به قدر مسلمان بودن و پايبند بودن به اسلام ناب محمدي(ص) ناراحت نيست. او مي خواهد شما از اين پايبنديتان دست برداريد. او مي خواهد شما اين گردن برافراشته و سرافراز را نداشته باشيد؛ حاضريد؟»
اكنون بايد از آقاي هاشمي رفسنجاني پرسيد در پروژه پيشنهادي مذاكره و رابطه با آمريكا- و به قول حضرت آقا معامله با آمريكا!- چه «بهايي» را براي پرداخت در نظر گرفته ايد و در مقابل آن چه متاعي را از آمريكا انتظار داريد؟! آيا جز اين است كه آمريكا به اعتراف بارها اعلام كرده خود، بيشترين ضربه را از اسلام ناب محمدي(ص) كه ظلم ستيز و استقلال طلب است دريافت كرده است؟! و به هيچ چيز غير از بازگشت به دوران غارتگري گذشته در ايران نمي انديشد؟! و در مقابل به شما همان را خواهد داد كه به شاه و حسني مبارك و بن علي و علي عبدالله صالح داد!
4- آقاي هاشمي مي گويد «معناي مذاكره با آمريكا اين نيست كه تسليم آنها شويم. مذاكره مي كنيم اگر مواضع ما را پذيرفتند، يا ما مواضع آنها را پذيرفتيم، تمام است»!
ظاهراً جناب رفسنجاني فراموش كرده اند كه آمريكا، مذاكره را فقط براي مذاكره مي خواهد و نه حل و فصل مسائل طرفين. چرا كه درگيري ما با آمريكا از ماهيت دو طرف ريشه مي گيرد و مادام كه ما در حاكميت بر اسلام ناب و ظلم ستيز تكيه داريم و آمريكا بر خوي استكباري خود تأكيد مي ورزد اين درگيري ادامه خواهد داشت و تنها در دو حالت خاتمه مي يابد. يا ما- نستجيربالله- از اسلام در حاكميت دست بكشيم - يعني همان كه آقا اشاره فرمودند- و يا آمريكا خوي استكباري خود را رها كرده و به قول حضرت امام(ره) «از خر شيطان پايين بيايد». بنابراين، وقتي مسئله فيمابين با مذاكره قابل حل نيست بايد ديد آمريكا مذاكره را براي چه مي خواهد و چرا اينهمه برآن اصرار مي ورزد؟! پاسخ بسيار روشن و خالي از ابهام است، آمريكا مذاكره را براي ارائه به نهضت هاي اسلامي و مخصوصاً اين روزها براي ارائه به انقلاب هاي اسلامي منطقه مي خواهد و به محض آن كه با آمريكا پاي ميز مذاكره بنشينيم، اين نشست را فاكتور كرده و به همه ملت هاي مسلمان و انقلابي مي فروشد كه «اگر الگوي نهضت و حركت ضد استكباري و ضد استبدادي شما انقلاب اسلامي ايران است، ايران نيز در نهايت چاره اي جز كنار آمدن با آمريكا نداشته است»! و به قول قيصر «همه راهها به رم ختم مي شود». جناب هاشمي! اين نكته بديهي تر از آن است كه از نگاه حضرتعالي پنهان مانده باشد. شما كه اهل مطالعه و رصد اخبار هستيد به يقين گزارش هاي منتشر شده از سوي مراكز استراتژيست آمريكا طي چند سال اخير را ملاحظه كرده ايد و مثلاً از گزارش اخير «مركز تحقيقات كنگره آمريكا» باخبريد كه تأكيد مي كند «حضور ايران در پاي ميز مذاكره بي آن كه چيزي رد و بدل شده و امتيازي داده يا گرفته شود مي تواند تحولات اسلامي منطقه خاورميانه و شمال آفريقا را، تحت تأثير قرار داده و نهايتاً متوقف كند».
5- آقاي هاشمي از آمريكا با عنوان «قدرت برتر دنيا»! ياد مي كند كه مخصوصاً با توجه به رخدادهاي چند سال اخير، چه در برخورد آمريكا با ايران و چه در برخورد با انقلاب هاي اسلامي منطقه، شكست در عراق و افغانستان و دهها نمونه ديگر از اين دست، تعجب آور است و فقط به عنوان يادآوري بايد گفت، همين چند ماه قبل - 13 دسامبر 2011/ آذرماه 90- نشست شوراي راهبردي آتلانتيك در واشنگتن با صراحت اعلام كرد كه جمهوري اسلامي ايران، آمريكا را از بلنداي اقتدار 2001 به دره ضعف 2011 كشانده است و اينكه؛ تاريخ به نفع ايران در حال پيچيدن است و...
گفتني است مقايسه آمريكا با چين و روسيه و انگليس هم قياس مع الفارق است زيرا درگيري اصلي ايران اسلامي با آمريكا بوده و هست و ديگر كشورهاي مورد اشاره در اظهارات آقاي رفسنجاني نه سابقه اي قابل قياس با آمريكا در برخورد با ايران داشته و دارند و نه از رابطه و مذاكره در پي رسيدن به اهدافي هستند كه آمريكا دنبال مي كند بنابراين رابطه و مذاكره با آنها مي تواند در چارچوب عزت و حكمت و مصلحت صورت پذيرد و چنانچه وارد فازي نظير آمريكا شوند- كه نمي توانند- به يقين با برخورد مشابهي از سوي ايران اسلامي روبرو خواهند شد.
6- و بالاخره، اگرچه در اين باره گفتني هاي فراوان ديگري نيز هست ولي وجيزه پيش روي را با اشاره به بخشي از اظهارات رابرت گيتس -وزير دفاع پيشين آمريكا- در كنگره خاتمه مي دهيم. گيتس در پاسخ به علت ناتواني دولت بوش در مقابله با ايران اسلامي مي گويد «مشكل بزرگ ما با ايران آن است كه به ما احتياجي ندارد تا امتيازي از ما بخواهد و كسي كه امتيازي از شما نخواهد، امتيازي هم به شما نخواهد داد.»
حسين شريعتمداري

 

سلام بر دوستان راوی

با عرض سلام و تبریک سال نو خدمت کلیه دوستان عزیز.و با عرض پوزش از غیبت چندین روزه .

خوشحالم که دوباره در خدمت شما دوستان هستم .

امیدوارم در این سال جدید بتونم از تمام توانم جهت حفظ و پیشرفت سنگرم استفاده کنم .امیدوارم که در این راه من رو تنها نزارید.

التماس دعا.