شهید علی غیوری زاده
شهید علی غیوری زاده
فرمانده گردان ۵۰۳ شهید بهشتی

منبع :سایت قلاویزان

منبع :سایت قلاویزان
باز شوقِ یوسفم دامن گرفت…
و این بار شهید مصطفی احمدی روشن
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاءٌ عند ربهم یرزقون…
این ترور بزدلانه که عاملان و طراحانش هرگز جرأت نخواهند کرد به جنایت کثیف و پلید خود اعتراف کنند و مسئولیت آن را بپذیرند مانند دیگر جنایات شبکهی تروریزم بینالملل دولتی، با طراحی یا همراهی سرویس های سیا و موساد عمل شده و نشانهی به بنبست رسیدنِ استکبار جهانی به سردستگی آمریکا و صهیونیزم، در مقابله با ملت مصمّم و مؤمن و پیشروندهی ایران اسلامی است. رشد شتابندهی علمی و فتح قلههای دانش که با همت و عزم جوانان مؤمن و غیور و توانائی چون مصطفای شهید رونق یافته، امروز قائم به هیچ فردی نیست، این یک جنبش تاریخی و برخاسته از یک عزم خللناپذیر ملی است. ما به کوری چشم سران اردوگاه استکبار و نظام سلطه، این راه را با قوت و ارادهی راسخ دنبال خواهیم کرد و پیشرفت رشکآور ملت بزرگ خود را به رخ دشمنان عنود و حسود خواهیم کشید، و البته از مجازات مرتکبان این جنایت و عاملان پشت صحنهی آن هم هرگز چشمپوشی نخواهیم کرد… +
مشاهدهی آنلاین و دانلود
.: سرور سفیر کلیپ. +
.: سرور نصر تیوی. +
.: سرور پارس وی. +
.: سرور نسیم آنلاین. +
|
روز |
اسامی شهداء |
|
اول |
علی کرم ارزانی 1366مهران |
|
سوم |
سیدحسن ابراهیم بیگی 1371مهران |
|
چهارم |
چراغعلی آلتونی 1362 |
|
پنجم |
مجید پیری 13614 اندیمشک ـ محمدخوشرو1377 |
|
ششم |
مینا محسنی 1359 تنگ بیجارـ عزالدین پاوند 1359 میمک ـ یحیی نظری 1360 ایلام مصطفی خانه ای 1366 صالح آباد |
|
هفتم |
مهران 1363 : محمدکمری /خداداد حمیلی |
|
هشتم |
یارحسین محمدی 1367 |
|
نهم |
ایرج میرابی زاده 1359 اهواز ـ جابر سبکروح 1370 سردشت |
|
دهم |
ستارجمشیدی 1359 ـ جلیل موسی زاده 1365 قصرشیرین |
|
یازدهم |
محمود محمدیان 1359دهلران ـ علی اشرف کهزادی 1361گنجوان |
|
دوازدهم |
نامدار بکرانچرخ 1380 عین خوش |
|
سیزدهم |
رضا اسدی 1369 چنگوله ـ جواد نصرتی 1371آبادان ـ همت هاشمی 1373مهران |
|
پانزدهم |
الله حضروندی 1374 |
|
شانزدهم |
ولی الله عبدالهی پور 1359 کرخه نور |
|
هفدهم |
صیدعباس فیض الهی 1375قصرشیرین |
|
هجدهم |
علیرضا علی حسینی 1378ایلام ـ حمیدرضا ملایی 1378 ایلام |
|
نوزدهم |
میمک 1359 : محمدرحیم فیضی /قاسم پولاب /صیدحیاث عزیزی /خیرالله جعفری |
|
بیستم |
میمک 1359: میرزاحاجیان/کمرکمرزاده /سلطان بشیری ـ علیمردکریمی 1359کنجانچم/علی محمدی 1373میمک |
|
بیست و یکم |
ایلام 1365 : دخیل دخیل زاده /نامدار رحمتی نیا/مهدی نصیریان /محمدنصیری/کریم رحمتی نیا/برزو پنجستونی ـ ستار کمالوند 1365 شلمچه |
|
بیست و دوم |
ایلام 1365 : ابراهیم خرمروز/ابراهیم داراب پور/باقرپرماسی/پرویزکیان /علی تفنگچی/ علیمحمد چمن گل /هاشم فتحی ـ میمک 1359: منصور ملکاجمدی/کاکامرادسلیمانی ـ علی عباس سلیمانی1363صالح آباد |
|
بیست سوم |
ایلام 1365 : جسومه نجف نیا /ساجده رماوندی ـ محمدنبی شمسی 1365 طلائیه ـ شریف علی حسینی 1365 خرمشهر ـ بهرام خسروی پور1365 کرمانشاه ـ علیرضا منصوری 1366 قلاویزان |
|
بیست و چهارم |
محمدنادری1359 میمک |
|
بیست و پنجم |
حیدر بگزاده 1359 ـ ابراهیم بیگلریان 1359 مهران ـ کوکب مهدیه 1366 ایلام ـ جوادفیلیان 1370مهران |
|
بیست و ششم |
رمضانمحمدی 1359 میمک ـ علیمحمد خانی 1382کره پو |
|
بیست و هفتم |
ایلام 1365: رحمان واسطی /فاطمه واسطی ـ مراد رشیدی1375دهلران ـ عبادالله ناصری 1380 میمک |
|
بیست و نهم |
جواد خانهای 1363 مهران ـ قبادمنصوربیگی 1378 ایلام |
|
سی ام |
خرم آباد 1365 : عدویه کنانی/اصلان کنانی/ایام کنانی/غذوان کنانی/لیلا کنانی/کاظمیه ملکباوه ـ محمدامین سلیمانژاد 1359 میمک |
|
روز |
اسامی شهداء |
|
اول |
صباح ملکشاهی 1359 قصرشیرین ـ یوسف آبروشن 1363مهران ـ علیجان نصیری 1366کردستان |
|
دوم |
نعمت شهبازی 1360 بمباران |
|
سوم |
جعفرعزیززاده 1370مهران |
|
چهارم |
محسن فرج الهی 1382قصرشیرین |
|
پنجم |
ابراهیم کاظمی 1363 چنگوله |
|
هشتم |
یادگار امیدی 1364 کانی سخت ـ حسینعلی گراوندی 1367میمک |
|
نهم |
محمدرزمگیر1366 قصرشیرین ـ صیدمحمد تقی زاده 1366مهران ـ حسن صفروندی 1366 کوشک |
|
دهم |
عبدل قبادیان 1366مهران ـ علی محمدیان نادی 1367صالح آباد |
|
یازدهم |
احمد برازنده 1359 مهران |
|
دوازدهم |
علی محمدنژاد 1366کردستان ـ علی صیدی 1377 گلان |
|
چهاردهم |
محمدرضا اقبالی 1357 ایلام |
|
پانزدهم |
عبدک باسره 1359خرمشهر |
|
شانزدهم |
ایلام 1360 : توران کمری/حیدرکرمی/سنگین طلاغلامی /زینب کمری /زهرا میرزابیگی/روح الله صیدی /عالیه میرزابیگی /عباس امیدی/عصمت صالحی /فرمان کمری /فریده پولاب/لیلا فریادزاده ـ نورخاص میرزابیگی 1360 سرابله ـ شعبان صادقی 1360 جبهه ـ رضا بدری 1363 چنگوله |
|
بیستم |
پریوش میرابی 1360ایلام ـ مهران 1371: ایوب ولدبیگی /علی اکبر ولدبیگی |
|
بیست و یکم |
عدنان میرحسینی 1371گلان |
|
بیست و دوم |
شورشیرین 1365 : مهرعلی یاریان / غضبان دامیار |
|
بیست و سوم |
حسین خسروی 1365 ماووت |
|
بیست و چهارم |
علیمردان صادقی 1360 جبهه ـ زهرا بختیاری 1364ایلام |
|
بیست و پنجم |
بهروز رضایی 1361 تنگ بیجار |
|
بیست و هفتم |
محمدنبی عبدی 1371 |
|
بیستو هشتم |
قاسم کاظمی 1360 میمک ـ قباد حمیدنژاد 1379میمک |
|
سی ام |
محمدمراد فرضی 1369میمک ـ کرمعلی نیازی 1383میمک |
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، احمد كاظمي به تاريخ 2 مرداد 1337 در نجف آباد متولد شد. احمد در 15 خرداد 1342 ، كودكي 5 ساله بود كه نه روح الله خميني را مي شناخت و نه از كشتار مردم را در گوشه و كنار كشور درك مي كرد اما تقدير چنين بود كه در 22 بهمن 1357 ، در ميان خيل عظيم مردمي باشد كه سر به فرمان خميني كبير سپرده بودند.
احمد كاظمي بلافاصله پس از پيروزي انقلاب اسلامي به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست و 3 سال بعد ، در لباس فرماندهي يكي از پنج يگان رزمي اصلي سپاه ، از دروتزه هاي خرمشهر گذشت و با صداي خود ، آزادي اين شهر را در پشت تمامي بي سيم هاي جبهه نبرد فرياد كرد.
سردار كاظمي ، تا پايان جنگ ، جبهه هاي خوزستان و غرب را به گام خود مزين نمود و چند سال پس از پذيرش قطعنامه ، به فرماندهي نيروي هوا-فضاي سپاه منصوب شد.
احمد كاظمي در سال 1384 ، مجددا به نيروي زميني سپاه بازگشت و فرماندهي آن را بر عهده گرفت و سرانجام در 19 دي ماه 1384 ، همزمان با روز عرفه ، به همراه جمعي از همرزمان خود ، بال در بال ملائك گشود و بر ايوان عرش منزل گرفت.
آن چه خواهيد خواند ، دستنوشته اي است از حاج احمد كاظمي كه مدت كوتاهي پيش از شهادتش ، به يادگار ، تقديم رزمندگان لشكر 31 عاشورا نموده است. اين دستوشته در حقيقت عهدنامه اي است ميان احمد كاظمي و همه رزمندگان سپاه و آن عزيز با خون خود بر وفاي به عهدش صحه گذاشت. در ششمين سالگرد شهادت آن سردارِ كفر ستيز ، اين يادگار را هديه مي كنيم به همه دوستارانش:
متن دستنوشته به اين شرح است:
سلام بر شهيدان راه خدا . سلام بر دلير مردان و شيران روز و زاهدان شب . سلام بر شهداي خطه شجاعان ، مردان ايثار ، مجاهدان راه خدا و يادگارام دفاع مقدس . سلام بر همرزمان ياوران امام(ره) ، شهيدان حميد و مهدي باكري. سلام بر شما رزمندگان كه يكايك ايستاده ايد ، پشت در پشت هم ، گوش به فرمان سيد علي ، تا جاي پاي حميد و مهدي ، رو به كربلا ، به قدس ، با آرزوي ديدار مولايمان.
در آستانه زاد روز ميلاد منجي عالم بشريت ، با شما عهد مي بندم كه از ايستادگي و دلدادگي شما بر خود ببالم و پاسدار ارزش هاي والايتان باشم.
فرمانده نيروي زميني سپاه
سرتيپ پاسدار
احمد كاظمي

نام: علی نام خانوادگی: بسطامی
نام پدر: رستم تحصیلات: دیپلم
محل تولد: ملکشاهی محل شهادت: مهران
تاریخ تولد: 1/2/1342 تاریخ شهادت: 7/3/1367
گفتاری کوتاه از شهید بسطامی:
خدایا تو را عاجزانه شکر میکنم، هم چنان که صاحب غار حرا را بر انگیختی و بر جان بتهای جان دار و بی جان انداختی؛ بنیاد کفر برکندی و طرح اسلام در انداختی. خدایا تو را شکر و سپاس که حسینمان دادی، کربلایمان دادی، معلم شهادت را بر کلاس کربلا مبعوث کردی که درس عشق و ایثارمان آموزد. ریشهی بندگی غیر خدا را سوزد و چراغ آزادگی بر افروزد.

نام: احسان نام خانوادگی: مؤمنی
نام پدر: عیسی تحصیلات: ---
محل تولد: ایلام محل شهادت : ایلام
تاریخ تولد: 5/11/1358 تاریخ شهادت: 15/3/1361

نام: اسداله نام خانوادگی: نوروزآبادیان
نام پدر: حسین تحصیلات: دیپلم
محل تولد: ایلام محل شهادت: مهران
تاریخ تولد: 1348 تاریخ شهادت: 26/4/1367
نام: علی حسین نام خانوادگی: ابراهیمی
نام پدر: یاره تحصیلات: دیپلم
محل تولد: چماب محل شهادت: منطقه عملیاتی والفجر 3
تاریخ تولد: 19/7/1338 تاریخ شهادت: 12/5/1362
فرازی از وصیت نامه ی شهیدعلی حسین ابراهیمی:
پیرو راستین اسلام و امام باشید. تا آنجا که میتوانید برای امام دعا کنید، چون این امام بود که این انقلاب را به چنین جایگاه با شکوهی رسانید. این جمله پر برکت را هیچگاه فراموش نکنید.« خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار». دوستان و آشنایان را به نماز، تقوی، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر توصیه میکنم. چون امام امت خانوادههای شهدا را چشم و چراغ ملت محسوب کردهاند، لذا وظیفه اسلامی انسانی مردم در قبال خانوادهی شهدا و خون شهدا این است که سلاح به زمین افتادهی شهیدان را به دست گرفته و به نبرد با آمریکا بپردازند. همیشه در آرزوی شهادت بودهام. امیدوارم که صاحب الزمان (عج) مرا قبول داشته باشد و با شهادتم مرا نزد خداوند باری تعالی تایید نماید.
سردار نورالهی از هم رزمان شهید و فرمانده ی کنونی سپاه بیت المقدس استان کردستان بر روی عکسی از شهید علی حسین ابراهیمی این چنین در وصف شهید نوشته است:
« به نام خالق هستی»
علی جان: چون تو دریا دل و صبور بودید زود به ساحل توفیق و پیروزی رسیدید ولی خدا میداند از لحظه ای که آهنگ حرکت کردید طاق کمرم شکست و صبرم به سر آمد و رونق حیاتم بر باد رفت و در یک جمله بگویم: درد هجرانت خلوت نشین خرابه هایم کرد.
داداش رمق راه رفتن ندارم، تو دستم بگیر. اله نور نورالهی 4/6/1365
نام: مرتضی نام خانوادگی: شاهمرادی
نام پدر: محمد تحصیلات: دیپلم
محل تولد: ملکشاهی محل شهادت: شلمچه
تاریخ تولد: 2/12/1342 تاریخ شهادت: 3/12/1365
فرازی از وصيت نامهی شهید:
از شما ميخواهم بعد از من اسلحهی به زمين افتاده را بر دوش كشيد و راهم را ادامه دهيد. هيچگاه از ياد جبهه غافل نشويد و امام را تنها نگذاريد. سنگر نماز جمعه ها را ترك ننمایيد و راهم را تا سرحد امكان ادامه دهید و نگذارید دشمنان اسلام اين خون هاي پاك را به نابودي بكشانند.
نام: عیسی نام خانوادگی: آستوی
نام پدر: محمد تحصیلات: دیپلم
محل تولد: بغداد محل شهادت: میمک
تاریخ تولد: 19/4/1340 تاریخ شهادت: 24/7/1363
مسؤلیت: فرمانده تیپ آموزشی پادگان شهید اکبر فرجیان زاده
زندگینامه:
شهيد در سال 1340 در بغداد متولد شد. شهيد در خانوادهاي پايبند به اصول ديني رشد نمود و با همين روحيه توانست دوران تحصيلي خود را با موفقيت پشت سر گذاشته و موفق به اخذ ديپلم در رشته اقتصاد اجتماعي گردد. پس از مدتي به عضويت رسمي سپاه پاسداران درآمد. وي به عنوان فرمانده گروهان، از مهارت خاصي برخوردار بود و در تجهيز و فرماندهي گروهها از خود توان خاصي نشان ميداد. عاقبت شهيد در 24/7/1363 در منطقه عملياتي ميمك به شهادت رسيد و پيكر مطهرش مدتها مفقود بود و پدر بار اين انتظار را تحمل نكرد و به فرزندش پيوست. پيكر مطهر شهید بعداز گذشت 11 سال از كوچ غريبانهاش، در حالي كه تكه استخوانهاي باقيماندهی معطرش يادآور آن شهيد بود، در منطقهی عملياتي عاشورا توسط گروه تفحص شناسايي و به ايلام منتقل گرديد و در گلزار شهداي صالح آباد در كنار ديگر هم رزمانش جاودانه شد.
نام: صباح نام خانوادگی: احمد سوزه
نام پدر: احمد تحصیلات: راهنمایی
محل تولد: بغداد محل شهادت: بصره
تاریخ تولد: 1341 تاریخ شهادت: 20/11/1363
فرازی از وصيت نامه ی شهید:
اين وصيت نامه ام به اين معنى نيست كه لياقت شهادت راداشته باشم، بلكه شهادت اميد و آرزوى درونى من است و من اين حس را ندارم تا اين اندازه كه استحقاق درجه رفيع شهادت را دارا باشم، اما از رحمت خدا نا اميد و مايوس نيستم؛ چون در مكتب و عقيدهی ما ياس و نا اميدى از رحمت خدا و جود ندارد.
اما بعضى از سفارشهاى من به ملت حزب الله و پيروان حضرت محمد (ص)، امام مهدى (ع) و امام خمينى، كه با چشم افتخار و عزت آميز به شما نگاه مىكنند. وصيت ميكنم برادران دينى، تكرار نكنيد حادثه مسلم ابن عقيل در كوفه و طلحه و زبير را. خدا نكند اين حادثه تكرار شود. چون اگر تكرار شود، عذاب بر ما نازل مي شود و خفت و خوارى براى مملكت به وجود خواهد آمد. امام را الگو قرار دهيد و هيچ گاه او را تنها نگذاريد. چون او يار و ياور محرومان و مستضعفان است، كه به تنهايى طاغوت و كافران را در هم شكست.
نام: عالیه نام خانوادگی: ذبیحی
نام پدر: مرتضی تحصیلات: ابتدایی
محل تولد: میش خاص محل شهادت: ماربره- بمباران
تاریخ تولد: 1/11/1351 تاریخ شهادت: 19/12/1363
فرازی از وصيت نامهی شهید:
مادر و پدر عزیزم! من امروز که پایهی پنجم ابتدایی را میخوانم، یاد گرفتم که تنها اوست می ماند. پس کم زندگی کنید و با انسانیت زنده باشید. حالا که فهمیده ایم دنیا محل گذر است و باید نشست و گذر عمر را تماشا کرد، پس برای رهایی از بند شیطان به حبل الله ریسمان خدا چنگ بزنید و قرآن و عترت را رها نکنید، تا رستگار باشید و وعدهی جاوید خداوند را در لب حوض کوثر نظاره کنید. چون از خدائیم و به سوی خدا می رویم. در انتخاب نام فرزندانتان وقت لازم را به عمل آورید و در تعلیم و تربیت صحیح آنها همانطور که خواست پروردگار است، کوشا باشید واز اسم ائمه معصومین انتخاب نمایید تا صافی دنیا و آخرت شما گردند.
نام: محمد علی نام خانوادگی: صالحی (کندوله)
نام پدر: علی اکبر تحصیلات: حوزوی
محل تولد: ایلام محل شهادت: موسیان
تاریخ تولد: 1340 تاریخ شهادت: 1365
زندگی نامه:
شهید کندوله خدمت مقدس سربازی رادر جبهههای مقدس سپری کرد. پس از پایان خدمت، با همان روحیهی بسیجی، از دانشگاه جبهه، راهی حوزه می شود.
تحصیلات حوزوی را در حوزه ی علمیه آشتیان آغاز کرد و در همین زمان نیز ازدواج نمود، سپس برای ادامه تحصیل در سال 1364 به حوزهی علیمه یزد رفت. ثمره ی ازدواج شهید دو فرزند میباشد. شهید کندوله بارها راهی جبهه های حق علیه باطل شد تا اینکه در سال 1365 در منطقهی عملیاتی موسیان، مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت.
شهید در شب 19 ماه رمضان به حالت اغما می رود و تا اینکه صبحدم 21 ماه مبارک رمضان سال 1365 به فیض شهادت نائل میآید. پیکر شهید در گلزار شهدای صالح آباد قرار دارد.
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
فرازی از وصيت نامه ی شهید:
از شما خواهش دارم که به جان امام و رزمندگان دعا کنید. این وصیت را در حالی مینویسم که این کلمه ها از اعماق دلم نقش بر روی صفحهی کاغذ میبندد و این جمله ها با سوزی پر از درد و ناله همراه است، چرا که چون واقعاً شرمنده هستم که نتوانستم خدمتی برای این انقلاب انجام دهم و با چشمی گریان و رویی خجل از خانواده شهداء که یک عمر فرزندان خود را بزرگ کردند و روانه جبهه کردند و این عزیزان، با خون سرخ خود ریگ زارهای جنوب و غرب را شستند و درخت تنومند انقلاب را آبیاری کردند. چطور دلخوش باشم و گریان نباشم از آن که خون دهها هزار نفر مخلص در راه این انقلاب ریخته شده و شرمنده پروردگار هستم؛ که با کوله باری از معصیت میخواهم نزدش بروم. دیگر خسته شدم؛ نمیخواهم در این دنیا بمانم میخواهم پرواز کنم به سوی مولایم، آقایم. می خواهم پشت به دنیای بی وفا کنم و ان شاءالله دیگر نزدیک است که خداوند توفیق شهادت را در راهش، به من عنایت کند. این دنیا گذرگاهی است و زمان، همانند ابرهای آسمان زود گذر. شهد شیرین شهامت گوارای جانشان باد.
نام: محسن نام خانوادگی: قاسمى
نام پدر: سردار تحصیلات: متوسطه
محل تولد: بدره محل شهادت: شاخ شميران
تاریخ تولد:01/07/1346 تاریخ شهادت: 23/12/1366
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
فرازی از وصيت نامهی شهید:
با سلام و درود فراوان به رهبر كبير انقلاب اسلامى امام خمينى ابراهيم زمان و اميد مستضعفان و قلب محرومان. پدر و مادر عزيزم، اين ايران، اين كشور رسولالله و مكتب اسلام كه بيش از هزار و چهارصد سال از طرف كفار مورد هجوم بوده است، بر گردن من و شما حق دارد و براى حفظ آن بايستى بىنهايت كوشش كنيم. همان طور كه امام فرمود: چشم اميد من به شما جوانان است، كه ادامه دهندگان راه حسين هستيد، امام را تنها نخواهيم گذاشت و يار و ياور او خواهيم بود و هميشه گوش به فرمان مجاهد پير ] امام خمينى [ كه همچون كوه در مقابل ياوهگويان ايستاده، هستيم.
نام پدر: عباس تحصیلات: متوسطه
محل تولد: بانروشان محل شهادت: چنگوله
تاریخ تولد: 10/5/1341 تاریخ شهادت: 20/07/1365
زندگی نامه:
شهید مجید سومین فرزند خانواده بود. او تحصیلات خود را تا سوم متوسطه به پایان رسانید و در حالی که 18 سال بیشتر نداشت و شور برادر شهیدش در رگهای وی جریان داشت، از طرف ناحیه مقاومت بسیج سپاه جهت دفاع از وطن راهی جبهه گردید.
در حالی که 21 سال داشت، ازدواج نمود و صاحب یک فرزند شد. وی بارها در جبهه حضور داشت و عاقبت در اثر درگیری با دشمنان کوردل، در منطقه چنگوله به شهادت رسید. مزار شهید در جوار گلزار شهدای حضرت علی صالح (ع) قرار دارد.
فرازی از وصيت نامهی شهید:
با سلام و درود فراوان و رحمت خداوند تبارك و تعالى بر امام عصر حضرت بقية الله الاعظم صاحب الامر مهدى موعود (عج) و نائب برحقش امام خمينى (روحى له الفداء) از عاشوراى گرم و خون بار حسين تا كربلاى پر از خون حسينيان زمان كربلاى خون رنگ ايران. قلم كوتاه و زبان قاصر. نمى دانم، چگونه فكر كنم كه به اين از خدا بي خبران بفهمانم كه به خدا ايمان داشته باشيد و دست از اين توطئههاى شوم و آمريكایى برداريد و به سوى خدا هجرت كنيد و با خداوندتان به عبادت برخيزيد، كه خداوند در آيه 10 و 11 سوره ی صف به آن اشاره فرموده است و انسان را به سه هدف اصلى، كه آن دارا بودن تقوا و ايمان به خدا و جهاد در راه خدا با جان و جهاد با مال كه اين سه هدف اصلى است، اگر دانسته باشيد. گر چه شما مردانى با خرد و آگاه باشيد، مردان مؤمن كه در راه خدا جهاد مىكنند و با دشمن اسلام ستيز مىكنند و ايثارگريها و از خودگذشتگيها، در معركه از خود نشان مىدهند، راهى است كه به شما مردانى كه كبر و غرور مىورزيد، نشان مىدهد كه يك لحظه به خود آييد و به خود فكر كنيد كه اميرالمؤمنين مىفرمايد: « اى كسى كه چيزى گم كردهايد و دنبال آن چيز مىگرديد برو خودت را پيدا كن. اول تو خودت را گم كردهاى و خودت را هنوز نيافتهاى ».
من در اينجا به امت حزب الله و عزيزان رزمنده كه در راه خدا با اين منافقها به ستيز برخاستهاند، هشدار مىدهم كه امام را تنها نگذاريد و به اسلام و خون شهيدان پاى بند باشيد.
به خدا قسم طبق همان آيه که در سوره صف آمده است، من آنچه را گفتم به انجام خواهم رساند و تا آخرين لحظه مقاوم و استوار خواهم ايستاد و طبق كلام مولا على، سرم را به خدا عاريه خواهم داد و دندان روى دندان گذاشته و قرص و محكم چون كوه استوار، در مقابل حوادث ايستاده و هرگز حركت نخواهم كرد و از زرق و برق تانك و توپ دشمن نخواهم هراسيد و تا آخرین لشكر دشمن نابود نشود، ايمن نخواهم بود و تا به شهادت نرسم دست بردار نيستم. عزيزان به خدا قسم اين راه را كوركورانه و از روى جهل و نادانى انتخاب نكرده و از روى هواى نفس نبوده است، بلكه به خاطر رضاى خدا و احيا نمودن احكام اسلام و جارى نمودن احكام شرع اسلام بوده است.
مادر مىروم تا در كربلاى حسين (ع) به شهادت برسم و بر زمين سجده كنم و خاك پاك كربلا را ببوسم و به نداى حسين زمان لبيك بگويم و به مقام والاى انسانيت برسم؛ كه خواست خداوند متعال مىباشد.
نام: یار حسین نام خانوادگی: محمدی
نام پدر: عزیز تحصیلات: متوسطه
محل تولد: شیروان محل شهادت: مانشت
تاریخ تولد: 1345 تاریخ شهادت: 8/10/1367
فرازی از وصيت نامه ی شهید:
حمد و سپاس خداى را كه چنين توفيقى نصيبم گردانيد كه هم بتوانم ستايشش كنم و هم بتوانم بر اولياء خاص او سلام و دورد فرستم. سلام بر مهدى (عج) درود بر پير جماران قلب ملت مظلوم ايران و مستضعفان جهان و فرد مخلص و آگاه و متعهد، اعلم و سيد محبوب از سلاله رسول خدا(ص).
چون آخر الزمان فرا رسد شهادت خوبان مرا گلچين مىكند. (رسول اكرم «ص»).
مىخواهم شمع باشم و تنها بسوزم روشنى بخشم و خود نيز تنها بسوزم
يا اباعبدالله! يا ابا عبدالله! يا حسين شهيد! تو خودت شاهد باش كه براى زيارت تو آمدهام. على اكبر مظلوم! من هم سن و سال توام، آمدهام براى دفاع از راه تو و راه حسينى. شماها مىدانيد كه براى چه آمدهام. جز براى رضاى خدا، براى چيز ديگر نيامدهام. يا حسين شهيد! امروز به صداى فرزند تو مهدى آل محمد ]ص[ و نائب برحقش لبيك گفته و به كربلا مى آيم. سر بسته به سوى تو مىآيم. به خدا با عشق جذاب مى آيم، كه حساب ندارد. تا كنون چنين نيرويى در وجود من يافت نشده كه الان مرا با تمام اخلاص به ميدان كارزار مىكشاند. الان قوهاى در درون، خبر شهادت را به من مي دهد و الان خوب مى دانم كه وقت رفتن است، وقت رفتن به كجا؟ رفتن به ديدار معشوق، وقت رفتن به ملكوت اعلى، وقت پيوستن به يار. عزيزان و پدران و مادران، همه شماها بايد بدانيد كه امروز ديگر صبر و حوصله ی ما سر رفته و ديگر نمىتوانيم بنشينيم و تحمل كنيم كه اسلام عزيز را از بين ببرند. ما سال 57 چه گفتيم، مگر نگفتيم امام عزيز بيا ما با شما هستيم. آيا مى شود مثل مردم كوفه رفتار كنيم و اسلام و قرآن را يارى نكنيم؟ نه! به خدا سوگند اشتباه است، در بستر مردن و شكستن پيمان، كدام وجدان اين را قبول مىكند كه فرمان فرزند رسول خدا را كه همان فرمان خداست زير پا بگذارد؟ اى مردم! به خدا سوگند امروز جبهه ها را مهدى ( عج ) نگهدارى مىكند. دعا كنيد شماها در عهد و پيمانتان كوتاهى نكنيد كه فردا جواب پيامبر را چه خواهيد داد؟ اى مادران! فرزندانتان را راهى ميدان كنيد و مانند خاندان وهب جسدشان را هم پس نگيريد كه اگر اين كار را نكنيد فردا جواب حضرت زهرا (س) و زينب (ع) را چه خواهيد داد؟ به دنيا نچسبيد، دنيا
محل گذر است و آخرت محل و مكان و جايگاه ابدى خواهد بود. توشه اى براى آخرت ذخيره كنيد كه « الدنيا مزرعه الاخره: دنيا كشتزار آخرت است».
وفادارى به امام و اسلام را از ياد نبريد و امام را تنها نگذاريد.
نام: قیصر نام خانوادگی: مومنى
نام پدر: صيدعلى تحصیلات:---
محل تولد: دهلران محل شهادت: ---
تاریخ تولد:01/10/1326 تاریخ شهادت: 04/06/68
توصيه اينجانب به ديگر جانبازان محترم انقلاب چه خواهران و چه برادران اين است كه قدر اين نظام
جمهورى اسلامى ايران كه با خون هزاران شهيد آبيارى شده است را بدانيد . به خدا قسم بهتر از اين
نظام و اين حكومت ، هر حكومت ديگر پوچ و بيهوده است و بايد ارزش آن را حفظ نماييم. از خداوند بزرگ
سلامتى رهبر جديد و ديگر مسئولين كشور را خواستارم.
نام: كرم نام خانوادگی: علي رحمي
نام پدر: لطفعلی تحصیلات: ابتدایی
محل تولد: دره شهر محل شهادت: نقطه مرزی مهران
تاریخ تولد: 8 /2/1323 تاریخ شهادت: 13/5/1362
فرازی از وصیت نامهی شهید:
هدف از آمدن اين حقير بي ارزش، دفاع از اسلام و قدرت بخشيدن به اسلام و هيچ خطی جز خط اسلام اصيل و امام عزيز، نپذيرفته و نخواهم پذيرفت. تا جان در بدن دارم و خون در رگ، تا آخرین قطرهی خون، با انصار شيطان و صدام خواهم جنگيد. انشاءالله پيروزي با شهادت. از حزب االله تقاضا دارم، هميشه گوش به فرمان امام باشند و از دستور ايشان كه همان دستور امام زمان است، اطاعت كنند و پيروان اسلام را بشناسيد و با هم متحد باشید و آنها را به ديگران بشناسانيد و اسلام را در هر حال، يار و ياور باشيد.
الله الله قرآن را، الله الله اسلام را، الله الله امام را، خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار.
آذر ماه سال 1360 ، وقتی غلامعلی پیچک به ضرب گلوله ی بعثیان ، روی ارتفاعات «برآفتاب» افتاد ، علی رضا انگشت به دهان ماند که این چه رفاقت نیمه راهی بود.
غلامعلی پیچک و علی رضا موحد دانش در جبهه های غرب با هم آشنا شدند و این آشنایی به صمیمیتی عمیق و محکم تبدیل شد. 20 آذر ماه سال 1360 ، وقتی غلامعلی پیچک به ضرب گلوله ی بعثیان ، روی ارتفاعات «برآفتاب» افتاد ، علی رضا انگشت به دهان ماند که این چه رفاقت نیمه راهی بود.


وقتی به تهران بازگشت تا در آخرین وداع با غلامعلی شرکت کند ، در بهشت زهرا ، پیش از شستن بدن غلامعلی ، صورت بر صورت رفیق گذاشت و ... شاید نجوایی کرد که کسی نشنید . اما دوربینی ، بی سر و صدا از این حالات دو رفیق و بوسه آخر حاج علی رضا بر گونه غلامعلی تصویری به یادگار ثبت کرد. مشرق امروز این دو تصویر را هدیه می کند به تمام دل هایی که در گرو رفاقت با شهیدانند.
روحمان با یادشان شاد.
غلامرضا که شهید شد، عبدالمطلب سر قبرش نشست و بعد با زبون کر و لالی خودش با ما حرف میزد، ما هم گفتیم: چی میگی بابا؟! هرچی سروصدا کرد هیچ کس محلش نگذاشت. وقتی دید ما نمیفهمیم، بغل دست قبر این شهید با انگشتش یه دونه چارچوب قبر کشید و رویش نوشت: شهید عبدالمطلب اکبری.
خاطرهای که خواهید خواند به شهیدی مربوط میشود که از توانایی گفتن و شنیدن بیبهره بود. شهید عبدالمطلب اکبری کسی بود که قبل از شهادتش قبرش را نشان همرزمانش میدهد. این شهید بزرگوار چندین وصیتنامه نوشته است که یکی از آنها را ما در ذیل این مطلب قرار دادهایم. شهید عبدالمطلب اکبری سرانجام در تاریخ ۶۵/۱۲/۴ به شهادت رسید:
« پنچ دقیقه قبل از اینکه برم یک نفر اومد کنارم نشست و گفت: آقا یه خاطره برات تعریف کنم؟
گفتم: بفرمائید!
عکسی به من نشون داد، یه پسر نوزده – بیست سالهای بود، گفت: اسمش «عبدالمطلب اکبری» ست، این بنده خدا زمان جنگ مکانیک بود و در ضمن ناشنوا هم بود.
عبدالمطلب یک پسرعمویی هم به نام «غلامرضا اکبری» داشت که شهید شده. غلامرضا که شهید شد، عبدالمطلب سر قبرش نشست و بعد با زبون کر و لالی خودش با ما حرف میزد، ما هم گفتیم: چی میگی بابا؟! محلش نذاشتیم، هرچی سر و صدا کرد هیچ کس محلش نذاشت.
وقتی دید ما نمیفهمیم، بغل دست قبر این شهید با انگشتش یه دونه چارچوب قبر کشید و رویش نوشت: شهید عبدالمطلب اکبری. بعد به ما نگاه کرد و گفت: نگاه کنید! خندید، ما هم خندیدیم. گفتیم حتما شوخیش گرفته، دید همه ما داریم میخندیم، طفلک هیچی نگفت؛ یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشتهاش را پاک کرد. سپس سرش را پائین انداخت و آروم رفت . . . .
فردایش هم رفت جبهه. ۱۰ روز بعد جنازه عبدالمطلب رو آوردند و دقیقاً توی همین جایی که با انگشت کشیده بود خاکش کردند».
*آنچه در ادامه این مطلب خواهید خواند وصیتنامه کوتاه شهید عبدالمطلب اکبری است که نوشته:
” بسم الله الرحمن الرحیم
یک عمر هرچی گفتم به من میخندیدند، یک عمر هرچی میخواستم به مردم محبت کنم فکر کردند من آدم نیستم و مسخرهام کردند، یک عمر هرچی جدی گفتم شوخی گرفتند، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم.
اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هرروز با آقام حرف میزدم و آقا بهم گفت: “تو شهید میشی. جای قبرم رو هم بهم نشون داد. این را هم گفتم اما باور نکردید! ”
راوی: حجت الاسلام انجوینژاد
نام: قنبر نام خانوادگی: جم زاده
نام پدر: علی تحصیلات: ابتدایی
محل تولد: ملکشاهی محل شهادت: قلاویزان
تاریخ تولد: 1337 تاریخ شهادت:15/1/1366
مسؤلیت: فرمانده گروهان
فرازی از وصیت نامهی شهید قنبر جم زاده :
سلام بر رهبر بزرگ انقلاب و سلام بر تمامي رزمندگان كفر ستيز اسلام و سلام و درود خدا بر تمامي
شهداي گران قدر جنگ تحميلي كه زنده كنندهي كربلاي حسين و به وجود آورنده كربلاي جديدتري شده
اند و سلام بر آن خون هاي ريخته شدهاي كه بيابانها و صحراها و كوههاي سر به فلك كشيده را پاك و
خوشبو نمودهاند و سلام بر خدا جوياني كه اسلام و قرآن را زنده كرده اند و با ريختن خون خود روشنائي
را از خورشيد گرفتند و خود روشني بخش راه آيندهگان شدهاند و سلام و درود خداوند بر ادامه دهندگان
راه حسين باد.
اول رو به پروردگار كرده و ميگويم: پروردگارا! من با چشماني باز و با آگاهي بر اينكه چه راهي را میروم و
با ايمان به تو و طرفداري از حق و مبارزه با كفر به اين راه آمدم نه به خاطر خود نمايی و خودپرستي؛ بلكه
به خاطر خدا و مبارزه با نفس و كامل كردن ايمان خود ، اين راه را انتخاب كردم. پس پروردگارا ! گناهانم را
بيامرز واز سر گناهانم در گذر و مرا جزء اولياء خودت قرار ده.خدايا خدايا تاانقلاب مهدي خميني را نگهدار.
نام : کاظم نام خانوادگی : فتحی زاده
نام پدر :منصور تحصیلات : کاردانی علوم پایه
محل تولد: بانقلان محل شهادت: مهران
تاریخ تولد: 3/1/1336 تاریخ شهادت:25/12/1378
زندگی نامه:
کاظم در سومین روز از اولین ماه بهار سال 1336 در روستای بانقلان از توابع شهرستان ایلام دیده به جهان گشود. ایشان تا مقطع کاردانی در رشته علوم پایه تحصیل نموده بود. بعدها به عنوان پاسدار در تیپ یکم لشکر حضرت امیر(ع) به عنوان جانشین گردان در منطقه مرزی مهران مشغول پاک سازی میادین مین بود که سرانجام در تاریخ 25/12/1378 بر اثر برخورد با مین، به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. مزار این شهید شجاع در گلزار شهدای صالح آباد قرار دارد.
فرازی از وصیت نامهی شهید:
وصیت این جانب به امانت داران انقلاب و جنگ این است که ایثارگریها و رشادتها و توانمندیهای رزمندگان اسلام در زمان جنگ را به نسلهای آینده که انقلاب و جنگ را ندیدهاند منتقل نمایند و توصیهی بعدی من به کسانی که با جان و مال خویش جهت سربلندی اسلام و انقلاب کوشیده و تلاش کردهاند این است که نگذارید انقلاب اسلامی که خون بهای هزاران شهید است پایمال شود. به یاران و دوستان انقلاب توصیه میکنم که با سخن و قلم و عمل خود اهداف شوم آنان را نابود و خنثی نمایند.
آرزو داشتم که روزی برسد تا شاهد پاکسازی کامل مناطق آلوده به مواد منفجره و مخرّب از اراضی کشاورزی مردم شهید پرور و عشایر که ذخائر انقلابند و دستهای پینه بستهی آنان که حاکی از تلاش هدف دارشان است باشم و روزی خوشحال و مسرورم که هیچ گونه مواد آلوده و مین که باعث تلفات جانی و مالی مردم گردد، در این سرزمین نباشد. به فرزندان دلبندم سفارش میکنم که همیشه به عبادت خود اهمیت داده و این ارزشهای اصیل اسلام را برای خود سرلوحهی زندگی قرار دهید و آنچنان ایمان به خدا داشته باشید که تسلیم هیچ باد فناگری نشوید و بعد از شهادت من صبور و بردبار باشید که خداوند بزرگ حافظ و سرپناه شما میباشد. بازگشت همه به سوی اوست و جای هیچ تشویشی نیست.
نام: الله نام خانوادگی: خاک بیمار
نام پدر: علی تحصیلات: ---
محل تولد: مهران محل شهادت: قلاویزان
تاریخ تولد: 20/1/1334 تاریخ شهادت: 8/5/1362
فرازی از وصیت نامهی شهید:
و هرکس در راه خدا جهاد کند پس کشته شود یا پیروز گردد، پاداش عظیمی به او عطا خواهیم کرد. اینجانب با عشق و علاقهای که به پروردگار جهانیان و امام عصر مهدی (عج) و نائب برحقش امام خمینی داشتم، رو به جبهه های حق علیه باطل نمودم تا بتوانم دین خود را ادا کرده و سهمی از این انقلاب داشته باشم. پیام من به تمام برادران این است که اگر شهید شدم راهم را ادامه دهند و پشتیبان امام و اسلام باشند و همانطوری که امام فرمود: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این مملکت آسیبی نرسد»، شما هم با پیروی از امام پیرو ولایت فقیه باشید تا پیروز شوید.

شب و شهاب
نه جامه ای،نه پلاکی، نه عطر خاطره ای
نه ره به سوی تو دارد نگاه پنجره ای
نه واژه ای، نه کلامی، نه بانگ آوازی
نه بغض می شکند در تو تار حنجره ای
سکوت، غرق سکوتی شهید گمنامم!
ندارد آن دل پرخون سر مناظره ای
توکیستی گل پرپر که درعبور از خاک؟
میان حلقه ی فوج ملک محاصره ای
نمی شناسمت اما چه می درخشی تو
که آفتابی و من اشتیاق شاپره ای
تو آن قدر به خدای امید نزدیکی
که دست سبز گشایش برای هر گره ای
دریغ و درد که آغوش شهر کوچک بود
برای چون تو بزرگی، شهاب گستره ای