امام موسی کاظم عليه السلام

حكمت كم گويى و سكوت

قِلَّةُ الْمَنْطِقِ حُكْمٌ عَظيمٌ، فَعَلَيْكُمْ بِالصَّمْتِ، فَإِنَّهُ دَعَةٌ حَسَنَةٌ وَ قِلَّةُ وِزْر، وَ خِفَّةٌ مِنَ الذُّنُوبِ؛

كم‏گويى ، حكمت بزرگى است، بر شما باد به خموشى كه شيوه‏اى نيكو و سبك بار و سبب تخفيف گناه است.

امام موسی کاظم عليه السلام

عوامل نزديكى و دورى به خدا

أَفْضَلُ ما يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعَبْدُ إِلَى اللّهِ بَعْدَ الْمَعْرَفَةِ بِهِ الصَّلاةُ وَ بِرُّ الْوالِدَيْنِ وَ تَرْكُ الْحَسَدِ وَ الْعُجْبِ وَ الْفَخْرِ؛

بهترين چيزى كه به وسيله آن بنده به خداوند تقرّب مى‏جويد، بعد از شناختن او، نماز و نيكى به پدر و مادر و ترك حسد و خودبينى و به خود باليدن است.

امام موسی کاظم عليه السلام

عوامل نزديكى و دورى به خدا

أَفْضَلُ ما يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعَبْدُ إِلَى اللّهِ بَعْدَ الْمَعْرَفَةِ بِهِ الصَّلاةُ وَ بِرُّ الْوالِدَيْنِ وَ تَرْكُ الْحَسَدِ وَ الْعُجْبِ وَ الْفَخْرِ؛

بهترين چيزى كه به وسيله آن بنده به خداوند تقرّب مى‏جويد، بعد از شناختن او، نماز و نيكى به پدر و مادر و ترك حسد و خودبينى و به خود باليدن است.

امام موسی کاظم عليه السلام

حفظ آبروى مردم

مَنْ كَفَّ نَفْسَهُ عَنْ أَعْراضِ النّاسِ أَقالَهُ اللّهُ عَثْرَتَهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَ مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ كَفَّ اللّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ؛

هر كه آبرورى مردم را نریزد، خدا در روز قيامت از لغزشش مى‏گذرد، و هر كه خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند در روز قيامت خشمش را از او باز دارد.

امام موسی کاظم عليه السلام

تضرّع براى عقل

مَنْ أَرادَ الْغِنى بِلا مال وَ راحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلامَةَ فِى الدّينِ فَلْيَتَضَّرَعْ إِلَى اللّهِ فى مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ يُكْمِلَ عَقْلَهُ، فَمَنْ عَقَلَ قَنَعَ بِما يَكْفيهِ وَ مَنْ قَنَعَ بِما يَكْفيهِ اسْتَغْنى وَ مَنْ لَمْ يَقْنَعْ بِما يَكْفيهِ لَمْ يُدْرِكِ الْغِنى أَبَدًا؛

هر كس بى‏نيازى خواهد بدون دارايى، و آسايش دل خواهد بدون حسد، و سلامتى دين طلبد، بايد به درگاه خدا زارى كند و بخواهد كه عقلش را كامل كند، هر كه خرد ورزد، بدانچه كفايتش كند قانع باشد. و هر كه بدانچه او را بس باشد قانع شود، بى‏نياز گردد. و هر كه بدانچه او را بس بُوَد قانع نشود، هرگز به بى‏نيازى نرسد.

امام موسی کاظم عليه السلام

عاقلان آينده‏نگر

إِنَّ الْعُقَلاءَ زَهَدُوا فِى الدُّنْيا وَ رَغِبُوا فِى الاْخِرَةِ لاَِنَّهُمْ عَلِمُوا أَنَّ الدُّنْيا طالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ وَ الاْخِرَةُ طالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ مَنْ طَلَبَ الاْخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْيا حَتّى يَسْتَوْفى مِنْها رِزْقَهُ، وَ مَنْ طَلَبَ الدُّنْيا طَلَبَتْهُ الاْخِرَةُ فَيَأْتيهِ الْمَوْتُ فَيُفْسِدُ عَلَيْهِ دُنْياهُ وَ آخِرَتَهُ؛

به راستى كه عاقلان، به دنيا بى‏رغبتند و به آخرت مشتاق؛ زيرا مى‏دانند كه دنيا خواهانست و خواسته شده و آخرت هم خواهانست و خواسته شده، هر كه آخرت خواهد دنيا او را بخواهد تا روزىِ خود را از آن دريافت كند، و هر كه دنيا را خواهد آخرتش به دنبال است تا مرگش رسد و دنيا و آخرتش را بر او تباه كند.

حدیث گوهربار از امام موسی کاظم عليه السلام

- حجّت ظاهرى و باطنى

إِنَّ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَيْنِ، حُجَّةً ظاهِرَةً وَ حُجَّةً باطِنَةً، فَأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الاَْنْبِياءُ وَ الاَْئِمَّةُ وَ أَمَّا الْباطِنَةُ فَالْعُقُولُ؛

همانا براى خداوند بر مردم دو حجّت است، حجّت آشكار و حجّت پنهان، امّا حجّت آشكار عبارت است از: رسولان و پيامبران و امامان؛ و حجّت پنهانى عبارت است از عقول مردمان.

حدیث گوهربار از امام موسی کاظم عليه السلام

بكوشيد كه اوقات شبانه روزى شما چهار قسمت باشد:

1 ـ قسمتى براى مناجات با خدا

2 ـ قسمتى براى تهيّه معاش

3 ـ قسمتى براى معاشرت با برادان و افراد مورد اعتماد كه عيبهاى شما را به شما مى‏فهمانند و در دل به شما اخلاص مى‏ورزند

4 ـ و قسمتى را هم براى درك لذّتهاى حلال [و تفريحات سالم] و به وسيله انجام اين قسمت است كه بر انجامِ وظايف آن سه قسمت ديگر توانا مى‏شويد.

حجاب در مشرق و مغرب !

ادعونى استجب لكم

اميرالمؤ منين على عليه السلام روز جمعه در كوفه سخنرانى زيبايى كرد، در پايان سخنرانى فرمود:
اى مردم ! هفت مصيبت بزرگ است كه بايد از آنها به خدا پناه ببريم :
1- عالمى كه بلغزد.
2- عابدى كه از عبادت خسته گردد.
3- مؤ منى كه فقير شود.
4- امينى كه خيانت كند.
5- توانگرى كه به فقر درافتد.
6- عزيزى كه خوار گردد.
7- فقيرى كه بيمار شود.
در اين وقت مردى برخواست ، عرض كرد:
يا اميرالمؤ منين ! خداوند در قرآن مى فرمايد: ((ادعونى استجب لكم )): 
مرا بخوانيد، دعا كنيد، تا دعايتان را مستجاب كنم .
اما دعاى ما مستجاب نمى شود؟
حضرت فرمود: علتش آن است كه دلهاى شما در هشت مورد :

يك : اين كه خدا را شناختيد، ولى حقش را آن طور كه بر شما واجب بود بجا نياورديد، از اين رو آن شناخت به درد شما نخورد.
دو: به پيغمبر خدا ايمان آوريد ولى با دستورات او مخالفت كرديد و شريعت او را از بين برديد! پس نتيجه ايمان شما چه شد؟

ادامه نوشته