رئیس دولت یازدهم وقاحت را تمام کرد

🔴 رئیس دولت یازدهم وقاحت را تمام کرد
.
او به خادم امام رضا علیه السلام ، تهمت می زند که از #امام_رضا و پارچه سبز سوء استفاده می کند.
اگر شرایط سنی و حافظه بلند مدت او اجازه دهد؛ باید یادش باشد که 8 سال قبل، دوستان او، جنبش سبز را به راه انداختند و به دروغ، نظام را به چالش کشیدند و همان دوستان نانجیب ایشان بودند که به دشمنان این ملت پیام فرستادند که اگر فشار تحریم ها را زیاد کنید نظام به زانو در خواهد آمد؛

و البته کور خوانده بودند؛ هم آن ها و هم این ها که مثل اسلافشان، آرزوی شکست نظام اسلامی را به گور خواهند برد!

ما مفتخریم که حامی کاندیدایی هستیم که؛ مفتخر است به خدمت به #امام_غریب علیه السلام!
.
ولی شما چه؟!
آیا شما هم به توهین کنندگان به امام هشتم که در ستادهای شما هستند، افتخار می کنید؟
شما هم به نیش بازتان، بر سر سفره ی شیطان، افتخار می کنید؟
شما هم به حمایت همه ی لشکر شیطان، از نیرنگ و دروغ هایتان، افتخار می کنید؟
حواله تان به همان #امام_غریب!
...
یا #امام_رضا!
خادم تو باز نجابت کرد و به نانجیبی ها جواب نداد!
آقا دلمان گرفته! خودت به حق جوادت، به حق مادرت، جواب این همه بی حیایی اینان را بده!
به حق آه همه مادران شهدا، به حق دل تنگی شبانه ی دختران شهدای مدافع حرم، دامان ملت را از نیرنگ این ها پاک کن!
....
⛔️ "البته خدا یار مؤمنان است
و کافران هیچ یاوری ندارند."

سوره محمد صلی الله علیه و آله و سلم
آیه 11

#ما_امام_رضایی_هستیم
#سید_راز_نگهدار

اگه داری راه و اشتباه میری دور بزن!

 

↩️ اگه داری راه و اشتباه میری دور بزن❗️
قبل از اینکه دیــــــــــر بشه...⌛️

حرفای یه دختر چادری

حرفای یه دختر چادری تو شبکه مجازی که بیشترین لایک گرفت
.
.
.
شما ﺧﺎﻧﻢ ﺧﻮﺵ ﺗﯿﭙﯽﮐﻪ ﺗﻮ خیابون ﻣﻨﻮ ﭼﭗ ﭼﭗ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯽ!ﺑﺒﯿﻦ ﻋﺰﯾﺰﻡ ...
ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﻣﻦ ﮐﻪ ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮَﻣﻪ ﻋﻘﻠﻢ ﻧﻤﯿﺮﺳﻪ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﺑﺎ ﻣﺎﻧﺘﻮ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﻭ ﺁﺯﺍﺩ ﺗﺮِ!
ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﺯﯾﺮ ﭼﺎﺩﺭﻡ ﮐﻮﻟﺮ ﮔﺎﺯﯼ ﺭﻭﺷﻦ ِ...
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﻢ ﮔﺮﻣﻪ! ﺍﺻﻦ ﺩﺍﻏﻪ ! ﻻﮎ ِﻗﺮﻣﺰ ﻧﻤﯿﺰﻧﻢ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯽ ﺳﺮ ﺩﺭ ﻧﻤﯿﺎﺭﻡ ﻻﮎ ﭼﯽ ﭼﯿﻪ ﻫﺎ!
ﺑﯿﺎ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﺑﺒﯿﻦ ﻫﺮ ﺭﻧﮕﯽ ﻻﮎ ﺑﺨﻮﺍﯼ ﺩﺍﺭﻡ ! ﺧﻮﺑﻢ، ﺑﻠﺪﻡ ﺑﺰﻧﻢ
ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺘﻪ، ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯽ ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﭼﻮﻥ ﻣﺎﻧﺘﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﭼﺎﺩﺭ ﺗَﻨَﻤﻪ ﺯﺷﺘﻪ، ﻧﭻ! ﮐﻠﯽ ﻫﻢ ﭘﻮﻝ ﻣﺎﻧﺘﻮﻣﻮ ﺩﺍﺩﻡ! ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﻧﻤﯿﺑﯿﻨﯿﺶﺣﺎﻻ ﻣﺎﻧﺘﻮ ﻫﯿﭽﯽ..ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﭼﺎﺩﺭ ﻣﺸﮑﯽ ﭼﻘﺪﺭ ﮔﺮﻭﻥ ﺷﺪﻩ؟؟
ﺑﺨﻮﺍﯼ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺘﺎﺏ ﮐﻨﯽ ﺳﺮ ﻧﮑﺮﺩﻧﺶ ﺑﻪ ﺻﺮﻓﻪ ﺗﺮﻩ
ﺍﮔﻪ ﺷﻤﺎ ﺷﺎﻝ ﻣﯿﺨﺮﯼ ۵ ﺗﻮﻣﻦ٬ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﺎﻝ ﺑﺨﺮﻡn ﺗﻮﻣﻦ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﭼﺎﺩﺭ ﻭﺣﺮﺍﺭﺕ ﺗﺎﺑﺴﺘﻮﻥ ﭼﺮﻭﮎ ﻧﺸﻪ!
ﮐﻪ ﺑﺎﻓﺘﺶ ﺟﻮﺭﯼ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ ﻟﺒﻪ ﺍﺵ ﺩﺭﺳﺖ ﻭﺍﯾﺴﻪ
ﺑﺒﯿﻦ ﻣﻨﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﻭ ﮐﯿﻒ ﻭ ﮐﻔﺶ ﻗﺮﻣﺰﻡُ ﺑﺎ ﻣﺎﻧﺘﻮ ﻭﺷﻠﻮﺍﺭ ﺳﻔﯿﺪ ﺳﺖ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﺎ ﻏﺭﻭﺭِ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻗﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺭﻡﻭ ...
ﺍﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﻦ ﺭﻭﯼ ﺩﻟﻢ ﭘﺎ ﺑﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﯾﻪ " ﺧﺎﻧﻢ ﭼﺎﺩﺭﯼ" ﺑﺎﺷﻢ ...
ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﺍ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﭼﺎﺩﺭﻡ ﺑﺎﺷﻢ
چون بهم ثابت شده ک هرچی تنگتر بپوشم بالاتر نیستم...بلکه کالاترم....چون یادگرفتم که

(( جنس ارزون مشتری های زیادی داره )
⛔️هر روز شالهایتان عقب ‌تر

⛔️مانتوهایتان چسبان ‌تر

⛔️ ساپورتتان تنگ‌ تر

⛔️رژ لبتان پررنگ‌تر میشود

❓بنده‌ی کدام خداییید؟🔴

❓دل چند نفر را لرزانده‌اید؟🔴

❓کدام مرد را از همسر خود دلسرد کرده‌اید؟🔴

❓اشک چند پدر و مادر و همسر شهید را درآوردید؟🔴

❓چند دختر بچه را تشویق کرده‌اید که بعدها بی حجابی را انتخاب کند؟🔴

❓چند زن را به فکرانداخته‌اید که از قافله مد عقب نمانند؟🔴

❓آه حسرت چند کارگر دور از خانواده را بلند کرده‌اید؟🔴

❓پا روی خون کدام شهید گذاشتید؟🔴

❓باعث دعوای چند زن و شوهر، بخاطر مدل تیپ زدن و آرایش کردن شدید؟🔴

❓چند زوج را بهم بی اعتماد کرده‌اید؟🔴

❓ نگاه‌های یواشکی چند مردی که همسرش دارد کنارش راه میرود، به تیپ و هیکلت افتاد؟🔴

⛔️نگاه های هوس آلود چند رهگذر و...
🔥 🔥 🔥
🚫چطور؟

🔥بازهم میگویی، دلم پاک است!

🚫چادری ها بروند خودشان را اصلاح کنند؟
😑بازهم میگویی، مردها چشمشان را ببندندنگاه نکنند؟

🚫جامعه چاردیواری اختیاری تو نیست❗️

🔻 من اگر گوشه ای از این کشتی را سوراخ کنم، همه غرق میشوند.

🔥میتوانم گاز سمی اسپری کنم و
بعد بگویم،شما نفس نکشید؟

⛔️چرا انقدر در حق خودت و دیگران ظلم میکنی؟⛔️


ﻭﻗﺘﻲ ﮐﻪ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ "ﻋﻠــﻲ(ﻉ)" ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ ،
ﻟﻌﻨﺖ ﻣﻲ ﮐﻨﻴﻢ
ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ؛
ﻭﻗﺘﻲ ﮐﻪ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ "ﺣﺴﻴـــﻦ(ﻉ)" ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ ،
ﻟﻌﻨﺖ ﻣﻲ ﮐﻨﻴﻢ
ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ؛
ﻭﺍﻱ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﻱ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﻣﻬـــﺪﻱ(ﻋﺞ) ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ،
ﻟﻌﻨﺘﻤﺎﻥ ﻣیکنند…



 ...اللہم عجل لولیڪ الفرج...


اگریک نفررابه اووصل کردی
برای سپاهش توسرداریاری
👴 قيامت وقتي نامه اعمالتان بدستتان داده مي شود
قبل از آنكه آن را بخوانيد
بسم الله الرحمن الرحيم مي گوييد
و ناگهان مي بينيد كه همه گناهانتان
از نامه اعمالتان پاك شده است
مي پرسيد چه شد ؟
در اين زمان ازطرف خداوند
ندايي مي آيد
كه اي بنده ، تو ما را
با نام رحمن و رحيم فراخوانده اي
پس ماهم باتو مقابله به مثل كرده ايم
و گنا هانت را بخشيده ايم
حالا اگر مي خواهي
اين را براي كسي بفرستي
اول بسم الله الرحمن الرحيم بگو .



حدیث روز/ توصیه به دعا کردن و امین گفتن کودکان


موضوع حدیث: توصیه به دعا کردن و امین گفتن کودکان


امام صادق علیه السلام می فرمایند: هرگاه پدرم از چیزی محزون می شد( و مشکلی برایش پیش می امد) زنان و کودکان راجمع کرده و دعا می نمود و انان امین می گفتند.


منبع حدیث: الکافی ،جلد 2  ص 487

تفسیر یک شایعه

*متن شایعه*

" تفاوت ايشاالله ، انشاالله و ان شاءالله درکجاست؟ ايشاالله: يعنی خدا را به خاک سپرديم (نعوذبالله، استغفرالله) انشاالله: يعنی ما خدا را ايجاد کرديم (نعوذبالله، استغفرالله) ان شاءالله: يعنی اگر خداوند مقدر فرمود (به خواست خدا) "

**در پاسخ به شایعه "تفاوت ايشاالله ، انشاالله و ان شاءالله درکجاست؟!!"

1.عبارت "ایشاالله" در عربی معنایی ندارد و ترجمه به خاک سپردن صحیح نیست.

2.تلفظ اشتباه بعضی الفاظ موجب تغییر معنا می شود، اما مثال مقایسه "ان شاء الله" و "انشاء الله" صحیح نیست!

3.در گفتار، أنشأ باید به فتح همزه اول و ضم همزه آخر تلفظ شود تا معنای «ایجاد کردم» بدهد! ضمن اینکه در فعل أنشأ یک همزه در آخر کلمه وجود دارد که از نظر معنا، تلفظ و نوشتار با کلمه إنشاء الله متفاوت است.

4. حتی اگر انشاء را مصدر فرض کنیم، به ترجمه مبهم "ایجاد خدا یا ایجاد کردن خدا" می رسیم که عبارتی ناقص است و در هر حال معنای ادعا شده دریافت نمی شود.

5. هر دو صورت متصل "إنشاء الله" و منفصل "إن شاء الله"، به یک شکل تلفظ می شود و تغییری در معنا ایجاد نمی شود. اگرچه رعایت قواعد درست نویسی و جدا نوشتن "ان شاء الله" لازم است.

تفسیر قرآن کریم 🌷

 نكته های آیه «بسم الله الرحمن الرحیم»:

✋در ميان اقوام و ملل مختلف، رسم است كه كارهاى مهم و با ارزش را به نام بزرگى از بزرگان خويش كه مورد احترام و علاقه ى آنهاست، شروع مى كنند تا آن كار ميمون و مبارك گردد و به انجام رسد.

البتّه آنان بر اساس اعتقادات صحيح يا فاسد خويش عمل مى كنند. گاهى به نام بت ها وطاغوت ها وگاهى با نام خدا و به دست اولياى خدا، كار را شروع مى كنند. چنانكه در جنگ خندق، اوّلين كلنگ را رسول خداصلى الله عليه وآله بر زمين زد.(بحار، ج 20 ص 218.)

 

«بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم» سر آغاز كتاب الهى است. «بسم اللَّه» نه تنها در ابتداى قرآن، بلكه در آغاز تمام كتاب هاى آسمانى بوده است. در سر لوحه ى كار و عمل همه ى انبيا «بسم اللَّه» قرار داشت. وقتى كشتى حضرت نوح در ميان امواج طوفان به راه افتاد، نوح عليه السلام به ياران خود گفت: سوار شويد كه «بسم اللَّه مجريها و مرسيها

(2) هود، 41.

یعنى حركت و توقّف اين كشتى با نام خداست. حضرت سليمان عليه السلام نيز وقتى ملكه سبا را به ايمان فراخواند، دعوتنامه خود را با جمله ى «بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم»*** 🌼 (3) نمل، 30. *** آغاز نمود. حضرت على عليه السلام فرمود: «بسم اللَّه»، مايه بركت كارها و ترك آن موجب نافرجامى است. همچنين آن حضرت به شخصى كه جمله ى «بسم اللَّه» را مى نوشت، فرمود: «جَوِّدها» آنرا نيكو بنويس.*** 🌼 (4) كنزالعمّال، ح 29558. *** بر زبان آوردن «بسم اللَّه» در شروع هر كارى سفارش شده است؛ در خوردن و خوابيدن ونوشتن، سوارشدن بر مركب ومسافرت وبسيارى كارهاى ديگر. حتّى اگر حيوانى بدون نام خدا ذبح شود، مصرف گوشت آن حرام است و اين رمز آن است كه خوراك انسان هاى هدف دار و موحّد نيز بايد جهت الهى داشته باشد. در حديث مى خوانيم: «بسم اللَّه» را فراموش نكن، حتّى در نوشتن يك بيت شعر. و رواياتى در پاداش كسى كه اوّلين بار «بسم اللَّه» را به كودك ياد بدهد، وارد شده است.***🌼 (5)

تفسيربرهان، ج 1، ص 43

قهرمانان واقعی

✴یادم هست کلاس چهارم,توی کتاب فارسیمون یک پسر هلندی بود که انگشتش رو گذاشته بود توی سوراخ سد,تا سد خراب نشه!!
✴قهرمانی که با اسم و خاطره اش بزرگ شدیم!!"پطروس"
✴توی کتاب,عکسی از پطروس نبود و هیچ وقت تصویرش را ندیدیم.....!!
✴همین باعث شد که هر کدام از ما یک جوری تصوّرش کنیم و برای سالها توی ذهنمان ماندگار شود!!
✴پطروس ذهن ما,خسته بود.تشنه و رنگ پریده,انگشتش کرخت شده بود و ....!!
✴سالها بعد فهمیدیم که اسم واقعی پطروس,"هانس" بوده است!!
✴تازه هانس هم یک شخصیت تخیلی بوده که یک نویسنده امریکایی بنام"مری میپ داچ" انرا نوشته بود!!
✴بعدها,هلندیها از این قهرمان خیالی که خودشان هم نمیشناختنش,یک مجسمه ساختند!!!
✴خود هلندیها خبر نداشتند که ما نسل در نسل با خاطره پطروس بزرگ شدیم!!
✴شاید ان وقتها اگر می فهمیدیم که پطروسی در کار نبوده,ناراحت می شدیم!!

💟اما توی همان روزها ,سرزمین من پر از "قهرمان"بود!!
💟قهرمان هایی که هم اسمشون واقعی بود و هم داستان هاشون!!
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

❤شهید ابراهیم هادی:
جوانی که با لب تشنه و تا اخرین نفس توی کانال کمیل ماند و برای همیشه ستاره انجا شد;کسی که پوست و گوشتش,بخشی از خاک کانال کمیل شد!!
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

❤شهید حسین فهمیده:
نوجوان سیزده ساله ای که با نارنجک,زیر تانک رفت و تکه تکه شد!!
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

❤شهید حاج محمد ابراهیم همت:
سرداری که سرش را خمپاره برد....!!!
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

❤شهیدان علی,مهدی و حمید باکری:
سه برادر شهیدی که جنازه هیچکدامشان برنگشت!!
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

❤شهیدان مهدی و مجید زین العابدین:
دو برادر شهیدی که در یک زمان به شهادت رسیدند!!
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

❤شهید حسن باقری:
کسی که صدام برای سرش جایزه گذاشت!!
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

❤شهید مصطفی چمران:
دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی امریکا, بی ادعا امد و لباس خاکی پوشید تا اینکه در جبهه دهلاویه به شهادت رسید!!
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

❤و......
کاش زمان بچگیمان لااقل همراه با داستان های تخیلی,داستان های واقعی خودمان را هم
یادمان می دادند!!!
ما که خودمان قهرمان داشتیم!!!
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
یه روزی یه لره.......
یه روزی یه ترکه......
یه روزی یه عربه......
یه روزی یه قزوینیه......
یه روزی یه ابادانیه.....
یه روزی یه شمالیه.....
یه روزی یه اصفهانیه.....
یه روزی یه شیرازیه.....
✴مثل مرد جلو دشمن ایستادن تا کسی نگاه چپ به خاک و ناموسمان نکند!!!
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
لره.................شهید بروجردی بود!
ترکه................شهید مهدی باکری بود!
عربه...............شهید علی هاشمی بود!
قزوینیه...............شهید عباس بابایی بود!
ابادانیه..............شهید طاهری بود!
شمالیه.................شهید شیرودی بود!
اصفهانیه..................شهید ابراهیم همت بود!
شیرازیه................شهید عباس دوران بود!
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

❤و.......
مردان واقعی اینها بودند!!!

❤ای کاش,گاهی از این مردان واقعی و بی ادعا هم یادی کنیم....!!!

#روحشان_شاد_و_یادشان_گرامی_باد......!!!

 

رساله توجیه المسائل ايرانيها 😕

رساله توجیه المسائل ايرانيها 😕

 

۱_غيبت… تو روشم ميگم!
۲_تهمت… همه ميگن!
۳_دروغ… مصلحتى!
۴_رشوه… شيرينى!
۵_ظلم… حقشه!
۶_مال حرام… پيش سه هزار ميليارد هیچه.
۷_ربا… همه ميخورن!
۸_نگاه به نامحرم… يه نظر حلاله!
۹_مجلس حرام… يک شب که هزار شب نميشه!
۱۰_بخل… اگه خدا ميخواست بهش ميداد!.
۱۱_بی حجابی... دلم پاکه

انتهای پیام/

همایش شکوه پایداری در ایلام برگزار شد

همایش شکوه پایداری در ایلام برگزار شد.

 

IMG_1024 (Copy) IMG_1022 (Copy) IMG_0982 (Copy) IMG_0969 (Copy) IMG_0898 (Copy) IMG_0848 (Copy) IMG_0894 (Copy) IMG_0895 (Copy)

ذوالجناح فهمید که اربابش کیست،اما کسانی که حسین(ع)را بر دوش نبی(ص) دیده بودند این را یا نفهمیدند یا خود را به نفهمی زده بودند...

تحقق پیش بینی رهبرانقلاب

🔴پیش بینی رهبرانقلاب از وقوع حوادثي همچون مورد ٢٢ آبان ٩٤ پاريس به واسطه حمايت اروپا و آمريكا از گروه هاي تكفيري در دیدار با امیر کویت:
برخی کشورهای منطقه اکنون با کمک به گروه‌های تکفیری از کشتار و جنایات آنها در سوریه و برخی کشورهای دیگر حمایت می‌کنند، اما در آینده نه‌چندان دور این گروه‌ها بلای جان همان کشورهای حامی خواهند شد و در نهایت مجبور خواهند بود که با هزینه زیاد آنها را از بین ببرند. (12 خرداد 93)🔴

زیبا کلام و سخنانی نازیبا

درنشست تیم مذاکره کننده هسته ای باشورای راهبردی روابط خارجی و تعدادی ازصاحب نظران، صادق زیباکلام با بی اخلاقی و با اظهاراتی کینه توزانه و جاهلانه و جاعلانه و باسوء نیت و خصمانه، بیاناتی مطرح کرد.

بدین شرح که وزیر خارجه باید به کلاس درس ایشان رفته و به دانشجویانش بگوید چه کسی ایران را در این منجلاب سرنگون کرد و با روش پوپولیستی مملکت را به این ورطه کشاند!.

ضمن محکوم کردن این اظهارات سخیفانه و حقیرانه زیباکلام می گوییم، مگر در دولت اصلاحات نبود که پس از طرح گفتگوی تمدنها ازسوی خاتمی، بوش ایران را محور شرارت خواند؟؟!!!

دوم اینکه مگر امثال زیباکلام نبودند که در مجلس لاییک ششم داد زدند که ما بمب هسته ای میسازیم و یا با دادن رشوه به وزارت خارجه آمریکا خواستار تحریم جمهوری اسلامی شدند؟ عجب جای شاکی و متشاکی عوض شده.

آقای روحانی ما توافقنامه ژنو را قبول نداریم و برای همین هم ساکتیم

یادداشت/

اقای روحانی در اجلاس روسای دانشگاه ها و مدیران پارک های علم و فناوری فرموده است: چرا فقط یک عده معدود کم سواد از جای خاص تغذیه می شوند باید از توافق ژنو حرف بزنند اما اساتید دانشگاه های ما خاموش اند و درباره این اتفاق بزرگ بین المللی حرف نمی‌زنند؟ چرا با مردم همراه نمی شوید؟

آقای رئیس جمهور محترم! مگه زوره؟ توافقنامه را قبول نداریم و حرفی هم نمی زنیم ولی منتظر می شویم و می بینیم که آیا اوضاع بر وفق مراد شما حرکت خواهد کرد؟ آیا آمریکا و اروپا به وعده های خودشان وفا خواهند کرد؟ فعلا که همه چیز را تعطیل کرده اید و 550 میلیون دلار را هم گرفته اید و سبد کالایتان هم که حسابی حرص مردم و به خصوص رای دهندگان به شما را در آورده و از خودشان می پرسند این کلید دولت تدبیر و امید کجاست؟ چرا این کلید قفل ها را باز نمی کند؟ واقعا اگر کسی از دولتمردان باشد و ذره ای هم وجدان داشته باشد، گندکاری های دولت محترم را در این مدت کوتاه می بیند. از تعلیق و تعطیلی و توهین به دولت قبل بگیر تا توزیع سبد و کالا که گل سر سبد اقدامات دولت روحانی بود.

جناب دکتر؟ اساتید به احترام مهمانی و میزبانی شما حرفی نزده اند وگرنه صدای اهل علم و اعتراض آنان درباره این دولت حسابی شنیدنی است. اصلا آقای رئیس! به وزرای محترمتان گفته اید که چرا دولت قبل را گدا پرور می گفتند؟ توی همین 5 ماه مشخص شد چه کسانی گدا پرورند؟ احمدی نژادی که سوخت و کارت های سوخت را یک شبه ساماندهی کرد و از قاچاق سوخت جلوگیری کرد و حساب سرپرستان خانوار و بحث یارانه و ... که حداقل همه شاهدند 4 سال اول یک اسطوره شد.

جناب پرزیدنت! فعلا که ما همین کارها را از دولت شما دیده ایم:

1- انتخاب وزیران مُسن و عدم کارایی لازم آنان( مثلا قرار بود که جناب نجفی وزیر آموزش و پرورش بشه) کسی نیست بگه آقای نجفی! شما که ناراحتی قلبی داشتید و از عهده میراث فرهنگی تازه تاسیس بر نیامدید چگونه می توانستید از عهده وزارت عریض و طویل آموزش و پرورش بر بیایید.

2-تعلیق و تعطیلی سایت های هسته ای.

3- بر باد دادن همه هزینه های تاسیس و راه اندازی سایت های هسته ای و زحمات فراوان دانشمندان و البته شهدای هسته ای.

4- دیدار معاون اول شما، جناب آقای جهانگیری با مرجع تقلید مطرود از سوی حوزه علمیه قم( شیخ یوسف صانعی)

5- پیگیری خوانندگی زنان و تک خوانی زنان برای مردان.

6- بازگشت چهره های معلوم الحال هنری و خارج رفته به کشور.

7- جلوگیری از پایین آمدن نرخ ارز( افاضات جناب سیف رئیس بانک مرکزی)

8- عدم کاهش نرخ خودرو حمایت جناب وزیر صنعت از خودرو سازان در رابطه با این موضوع.(احمدی نژاد در گفتگوی خبری 91/12/5 گفت:«در حال حاضر در خودرو یک حالت انحصار پیدا شده است،من دارم به این نتیجه می‌رسم که ما کنترل واردات خودرو را از وزارت صنعت بگیریم، چون وزارت صنعت در مقابل واردات مانع‌تراشی می‌کند و خودروسازان داخلی هم دارند در حق مردم اجحاف می‌کنند».

9-مشاور بین الملل رئیس جمهور که فرمودند: «فقط انگلیسی زبانان بلدند منطقی فکر کنند»!

10- بیانات آقای روحانی مبنی بر هنر ارزشی و غیر ارزشی نداریم.

11- جناب حسام الدین آشنا در ایام دستاورد ژنو به ملت ایران گفت: مردم ایران باید اوباما را درک کنند، او تحت فشار کنگره است.
12- توهین جناب صریح القلم به مردم و قضیه لبو فروش و راننده های تاکسی.
13-دروغ های فرجی دانا و انتخاب معاونین فتنه گر.

14- پنهان کاری های دولت و به خصوص وزیر امور خارجه که فرموده است: اگر استیضاح هم بشوم، متن توافقنامه ژنو را اعلام نمیکنیم.

15- و در پایان توهین به مردم با ارائه سبد کالا در فصل زمستان و همه ناهماهنگی های وزیران دولت در این زمینه.

قضاوت با شما...

ما که فعلا سکوت اختیار کرده و آرزومندیم که فرزندان انقلابی این ملت برندگان نهایی این میدان باشند.

تقدیم به شهید احمدی روشن - قصه بابا


چادر مشکی تو ...


http://www.hammihan.com/users/status/thumbs/thumb_HM-20133404110091123981377769810.8512.jpg

چادر مشکی تو ...

برایت امنیت می آورد ،

خیالت راحت ...

گرگ ها همیشه به دنبال شنل قرمزی هستند ...


از عشق چی میدونی سوال سیزدهم قسمت سوم ...

سؤال سيزدهم: نظر خداوند درباره­ي عشق چيست؟ (قسمت سوم)

مناجات محبّين

مناجات محبّين ازمجموعه مناجات پانزده­گانه­اي است كه امام سجّاد (عليه­السّلام) آن را با خداوند خويش زمزمه مي­نموده است. براي اطّلاع از متن عربي اين مناجات و مطالعه ديگر مناجات­ها به كتاب مفاتيح الجنان مراجعه نماييد.
با هم متن ترجمه شده مناجات محبّين را زمزمه مي­كنيم:
به نام خداي بخشنده مهربان!
خداي من! آن كيست كه شيريني محبّتت را چشيد و جز تو را خواست؟!
و آن كيست كه به مقام قرب تو انس يافت و لحظه‏اي روي از تو گردانيد؟!
خداي من! ما را از آنان قرار ده كه:
براي مقام قرب و دوستي خود برگزيده‏اي.
و خالص براي عشق و محبّتت نموده‏اي.
و به لقايت مشتاق و به قضايت خوشنود نموده‏اي.
متن کامل پاسخ در ادامه ی مطلب موجود است.

ادامه نوشته

از عشق چی میدونی سوال سیزدهم قسمت دوم ...

سؤال سيزدهم: نظر خداوند درباره­ي عشق چيست؟ (قسمت دوم)


محبّت به خداوند و اولياي او

منابع اسلامي مملوّ از ترغيب مردم به محبّت خداوند و دوستان او است. بررسي كامل اين منابع از حوصله اين كتاب خارج است. ما تنها به صورت اجمال به قسمت­هايي از اين مستندات اشاره مي­كنيم.
ايرانيان شيفته خدايند!

خداوند در سوره مائده آيه 54 مي­فرمايد: اي كساني كه ايمان آورد­ه ايد، هركس از شما از دين خود برگردد، به زودي خدا گروهي (ديگر) را مي‏آورد كه آنان را دوست مي‏دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند. (اينان‏) با مؤمنان، فروتن، (و) بر كافران سرفرازند. در راه خدا جهاد مي‏كنند و از سرزنش هيچ ملامتگري نمي‏ترسند. اين فضل خداست. آن را به هر كه بخواهد مي‏دهد، و خدا گشايشگر داناست[1].
در ذيل اين آيه رواياتي وجود دارد كه منظور از «قوم و گروه» در آيه فوق را، توضيح مي­دهد:
1) هنگامي كه از پيامبر درباره­ي اين آيه‏ سؤال كردند، ايشان دست خود را بر شانه سلمان زد و فرمود: اين و ياران او و هم­وطنان او هستند.
سپس فرمود: «لَوْ كَانَ الدِّينُ مُعَلَّقَاً بِالثُّرَيّا لَتَنَاوَلَه رجالٌ مِنْ أبْنَاءِ الْفارْسِ». اگر دين به ستاره ثريّا بسته باشد (و در دور دست­ترين مكان باشد)، مرداني از فارس آن را در اختيار خواهند گرفت.
متن کامل پاسخ در ادامه ی مطلب موجود است.

ادامه نوشته

از عشق چی میدونی سوال سیزدهم قسمت اول ...

سؤال سيزدهم: نظر خداوند درباره­ي عشق چيست؟ (قسمت اول)
آيا قرآن عشقمجازي را مذمّت مي­كند؟

خداوند در قرآن[1] از جمله شرايط همسر ايده­آل را، آلوده نبودن دختر و پسر به زنا معرّفي مي­كند؛ منتها زنا را به دو قسمِ «زناي آشكار» و «داشتن دوست پنهاني» تقسيم مي­كند. به تعبير ديگر، قرآن از داشتن معشوق و يا معشوقه تعبير به زنا مي­كند و وجود عشق قبل از ازدواج را زشت و ناپسند مي­انگارد. زنا در فرهنگ اسلامي به هرگونه ارتباط لذت بخش بين زن و مرد (غير از هم­سر) اطلاق مي­شود.
احاديثي كه عشقمجازي را مذمّت نموده است
1.امام علي (عليه­السّلام) در نهج البلاغه خطبه 109 مي­گويند: هركس عاشق چيزي شود، چشمانش پرده مي­گيرد و قلبش مريض مي­شود؛ او به چشمي غير سالم مي­بيند و با گوشي غير شنوا مي­شنود؛ شهوت­ها عقلش را پاره نموده است و دنيا قلبش را ميرانده... او از هيچ پند دهنده­اي پندي نمي­پذيرد[2].
2. مفضّل از شاگردان امام صادق (عليه­السّلام) از حضرت درباره­ي عشق سؤال مي­كند؛ ايشان پاسخ مي­دهند: قلب­هايي كه از ياد خداوند تهي گشته، لذا خداوند مزّه­ي محبّت غير خودش را به آن­ها مي­چشاند[3].
در اين حديث معتبر، بحثي درباره­ي حقيقت عشق نيست، تا گفته شود اين حديث، عشق حيواني را توصيف مي­كند! بل­كه بحث درباره­ي علّت و سبب عشق است.
اين حديث مي­گويد: «سبب عشق و علّت پر شدن قلب از محبّت مخلوق، خالي بودن آن از محبّت خداوند است». انسان­ها با محبّت خداوند متولّد مي­شوند. به آن­ها اين آگاهي فطري داده شده است كه چه چيزي مي­تواند شما را در اين وضعيّت عاطفي نسبت به خداوند نگه دارد و چه چيزي شما را در مقابل او گستاخ نمايد[4].

بسياري از انسان­ها با جولان دادن به هوس و صبر نكردن بر اطاعت عقل، رابطه­ي عاطفيشان را با خداوند ضعيف نموده و يا حتّي از بين مي­برند.

متن کامل پاسخ در ادامه ی مطلب موجود است.

ادامه نوشته

از عشق چی میدونی سوال دوازدهم...


سؤال دوازدهم: آيا عشق­ در تمام استعمالات خود از يك وحدت معنايي برخوردار است؟

عشق واژه­اي است بسيار گسترده و داراي مصاديق مختلف كه همين خصوصيّت سبب شده است تا بحث­ها و مجادله­ها درباره­ي عشق به سرانجام قانع كننده­اي نرسد؛ زيرا فردي عشق را در معنايي به كار مي­برد و درباره­اش داد سخن مي­دهد و فردي ديگر معنايي ديگر را براي عشق تصوّر مي­كند و بحث در اين باره را، به سمت و سويي ديگر مي­كشاند.
در ذيل، استعمالات مختلف عشق از دو منظر­ انديش­مندان اسلامي و دانش­مندان غربي بررسي مي­شود.
تقسيمات عشق از منظر­ انديش­مندان اسلامي

انديش­مندان اسلامي از انواع مختلفي از عشق سخن گفته­اند كه بسياري از آن­ها قابل ادغام در يكديگر است؛ اين انواع با ادغام­هاي صورت گرفته عبارتند از:
عشق حقيقي: عشق به خداوند و اسم­هاي زيبا و خصوصيّات نيكوي اوست. از اين عشق به واژگاني ديگر نيز تعبير مي­شود: عشق اكبر، عشق عقلي، عشق الهي، عشق افلاطوني[1]؛ كه منظور از همه­ي اين واژه­ها «عشق به خدا» است.
عشق مجازي اوسط: اين عشق داراي دو مصداق است:
عشق به عالم كبير (جهان هستي) و عشق به عالم صغير (انسان كامل)[2].
عشق مجازي اصغر: اين عشق نيز دو قسم دارد:
1) عشق نفساني: اين عشق مبدأش مشابهت جوهره­ي عاشق و معشوق است و علّت به وجود آمدنش توجّه و شگفتي به خصوصيّات برتر و زيبايي روحي و شخصيّتي معشوق است. از اين عشق با تعابير ديگري نيز ياد شده است: عشق عفيف، عشق روحاني، عشق معنوي و عشق نُطقي[3].
متن کامل پاسخ در ادامه ی مطلب موجود است.

ادامه نوشته

از عشق چی میدونی سوال دهم ...


سؤال دهم: چه رابطه منطقي بين عشق و شهوت وجود دارد؟
اين مسلّم است كه عشق (مجازي) و شهوت ـ ميل جنسي آشكار ـ در نقطه­اي به يكديگر مي­رسند؛ ولي مهم تقدّم يكي بر ديگري است. تقدّم هر كدام بر ديگري مستلزم احكامي جداگانه است كه ما در ادامه بحث به تفاوت احكام اين دو صورت مي­پردازيم:
‌أ. در صورت تقدّم عشق، آغاز شيدايي هم­­راه با احساس جنسي نبوده است؛ ولي در فرض تقدّم شهوت، آغاز وابستگي تنها به صورت تحريك قواي جنسي مي­­باشد.
‌ب. در تقدّم عشق، شهوت آرام آرام به عشق مي­پيوندد؛ ولي در تقدّم شهوت، اين عشق است كه آرام خودش را به شهوت ملحق مي­نمايد.
‌ج. در تقدّم عشق، شهوت تنها به هنگام «با هم بودن» تهييج مي­شود؛ ولي در تقدّم شهوت، به هنگام تنهايي نيز فرد از تخيّل جنسي معشوق در امان نيست.
‌د. در تقدّم شهوت، با بالارفتن نياز جنسي، احساسات عشقي نيز بيش­تر مي­شود؛ ولي در تقدّم عشق، واكنش­هاي جنسي هميشه عقب­تر از احساسات عشقي قرار مي­گيرند.
‌ه. در تقدّم عشق، فراموش نمودن معشوق، نياز­مند زماني بسيار بيش­تر ـ از صورت تقدّم شهوت ـ خواهد بود.
‌و. در تقدّم شهوت، براي معشوق راحت­تر جاي­گزين پيدا مي­شود تا فرض تقدّم عشق.
‌ز. در تقدّم عشق، لذّت جنسي بسيار عميق­تر تجربه مي­شود. و به همين دليل انسان­ها براي اين كه لذّت جنسي خود را افزايش دهند، آن را هم­­راه با عشق مي­سازند ـ يعني صورت دوّم ـ. هرچند به عمق لذّت دل­خواه دست پيدا نمي­كنند.
رابطه فيزولوژي عشق با شهوت

متن کامل پاسخ در ادامه ی مطلب موجود است.

ادامه نوشته

از عشق چی میدونی سوال یازدهم...

سؤال يازدهم: آيا لازمه ازدواج عشق است؟

يكي از سؤالاتي كه مدام انسان، پي پاسخ آن مي­گردد اين است كه چه رابطه­اي بين ازدواج و عشق است؟ آيا كدام يك بايد مقّدم بر ديگري شود؟ اصلاً آيا ازدواج نياز­مند عشق است؟ و يا آيا حتماً عشق بايد به ازدواج ختم شود؟
عشق به هم­سر از مصاديق عشق حقيقي است؛ زيرا هم­سر هديه خداوند به انسان است تا با او انس گيرد و نياز جنسي ـ عاطفي­اش را تامين نمايد و نسلي رشيد را به وجود بياورد.
حال سؤال اين جا است كه عشق به هم­سر چه زماني بايد اتّفاق بيافتد و به تعبير ديگر آيا «عشق قبل از ازدواج»، مصداق عشق حقيقي است و يا «عشق بعد از ازدواج»؟
به نظر من عشق قبل از ازدواج، مجازي و عشق بعد از ازدواج، حقيقي است.
عشق بعد از ازدواج

عشق را خداوند بعد از ازدواج، بين دو زوج قرار مي­دهد. كسي كه به دنبال عشق قبل از ازدواج است از عشق بعد از ازدواج محروم خواهد شد.
وابستگي شديد بين دو زوج بلافاصله بعد از اجراي صيغه عقد، معجزه­اي است كه همه­ي آن­ها كه ازدواجي سالم داشته­اند آن را تجربه نموده­اند.
اين علاقه مي­تواند اختصاص به اوايل ازدواج نداشته باشد و پا برجا بماند به شرط اين كه دو طرف، هنر عشق ورزيدن را به معناي عامّ آن آموخته باشند. 

متن کامل پاسخ در ادامه مطلب موجود است.

ادامه نوشته

از عشق چی میدونی سوال نهم ...

سؤال نهم: چه چيز­هايي با عشق ديگر نمي­رويد؟

هر پديده رواني موجب تقويت و يا تضعيف پديده رواني ديگري مي­شود. عشق نيز از اين قاعده مستثني نيست. اين كه عشق چه حالتي را در روان انسان تقويت مي­كند، سؤالي بود كه در فصل قبل به آن پاسخ داده شد. در آن جا گفتيم عشق موجب باور مي­شود و باور انسان را يا بيش­تر ذهني مي­سازد و يا عيني.
ذهني و يا عيني بودن، يك پديده رواني است كه در نگرش انسان به پديده­­هاي پيرامون بسيار تأثير گذار است. قسمتي از اين تأثيرات را در فصل قبل مورد بررسي قرار داديم. امّا در اين فصل مي­خواهيم ببينيم عشق موجب تضعيف چه خصلتي در روان انسان مي­شود؟
انسان­ها به طور طبيعي، «نوع دوست» به دنيا مي­آيند، نه «فرد دوست». يعني انسان­ها، ديگران را بر اساس ملاكي واقعي دوست مي­دارند. ملاك دوست داشتن «لطف لطيف» است.
هركس به انسان لطفي بيش­تر كند، لطفي «بي­منّت» و «به هنگام»، انسان او را بيش­تر دوست مي­دارد. و هرچه عقل بيش­تر رشد كند، «لطف كنندگان» نزد انسان دوست داشتني خواهند شد؛ حتّي اگر به او لطفي نكنند.
متن کامل پاسخ در ادامه ی مطلب موجود است.

ادامه نوشته

از عشق چی میدونی سوال هشتم ...


سؤال هشتم: عشق وقتي مي­آيد چه چيز­هايي با او مي­رويد؟
كار عشق ايجاد باور در عاشق است. يعني اين كه عشق به عاشق مي­باوراند كه: «آن­چه تو تصوّر مي­كني همان درست است».
لذا در پاسخ به سؤال فوق بايد گفت كه با «عشق»، «باور» مي­رويد.
«باور» مرتبه آخر «آگاهي» است. «آگاهي» با «احتمال» شروع شده و با گذر از «گمان» و «علم» و «اعتقاد» به «باور» مي­رسد.
عشق هيچ­گاه عاشق را نقّادي نمي­كند. به او نمي­گويد تو در تفكّراتت دچار اشتباه شدي. عشق، عقل نيست كه كارش نقد صاحب خود باشد.
تقابل عشق و عقل
علّت اين كه عشق و عقل را در تقابل با يكديگر قرار مي­دهند اين است كه، عقل راستش را مي­گويد، ولي عشق مي­گويد: «تو راست مي­گويي». لذا تقابل عقل و عشق مربوط به عشق مجازي است؛ ولي در عشق حقيقي انسان همان اموري را شهود مي­كند و باور مي­نمايد كه عقل مي­گويد.
عقل مدام انسان را پرهيز مي­دهد كه «مواظب باش وهم را واقعيّت نپنداري و خيال نكني واقعيّتِ خارج از ذهنت را، مي­تواني طبق هوست تغيير بدهي».
عقل انسان را در مسيري قرار مي­دهد كه در آن، همه چيز واقعي است. اعم از اين كه اين واقعيّت خوشايند باشد يا خوشايند نباشد.
البته صِرف آگاهي به واقعيّت، انسان را وا نمي­دارد تا خود را با آن هماهنگ سازد. بايد نيرويي وجود داشته باشد تا انسان را وادارد تا او خود را با واقعيّت هم­سوكند.
متن کامل پاسخ در ادامه ی مطلب موجود است.

ادامه نوشته

از عشق چی میدونی سوال ششم...


سؤال ششم: عشق چه­گونه مي­رود؟
عشق حقيقي چه­گونه مي­رود؟

عشق حقيقي، تنها مصداق عشق است. عشق مجازي تنها در بعضي علايم شباهت به عشق دارد و بيش­تر هوسي است كه به گونه­اي متفاوت از ديگر هوس­ها رشد نموده و ريشه دوانده است.
عشق ماهيّتي فنا ناپذير دارد. يعني اگر حقيقت عشق در فردي به وجود بيايد ديگر از او جدا نمي­شود؛ زيرا علّت آن فنا ناپذير است.
مبدأ عشق حقيقي خداوند است.
مبدأ اين عشق تجلّي اسماء نيكوي خداوند در يك انسان كامل است.
مبدأ اين عشق، نوربخشي خداوند در همه­ي اجزاي جهان هستي است.
و خداوند حقيقت لايزالي است كه همه چيز فنا مي­پذيرد جز او. پس عشق حقيقي رفتني نيست.
البتّه محبّت حقيقي و معنوي ممكن است ضعيف شده و حتّي از بين برود. چه بسيار انسان­ها كه روزگاراني، ارتباطي مطلوب با خداوند داشته­اند و بر اساس آن با ديگر معشوق­هاي حقيقي و معنوي نيز احساس نزديكي مي­كردند، ولي بعداً به خاطر غلبه­ي هوس، و انجام گناهان بسيار، اين محبّت از آن­ها گرفته شده است؛ تا جايي كه ديگر از مناجات با خداوند و بودن با دوستان خداوند نه تنها لذّت نمي­برند كه ممكن است متنفّر نيز باشند.
متن کامل پاسخ در ادامه ی مطلب موجود است.

ادامه نوشته

از عشق چی میدونی ؟ سوال پنجم قسمت 2...


سؤال پنجم: عشق چه­گونه مي­آيد؟ (قسمت دوم)
عشقمجازي چه­گونه شكل مي­گيرد؟
عشق مجازي به اين صورت شكل مي­گيرد:
بعضي از انديشمندان غربي درباره­ي مراحل شكل گيري عشق (البتّه از نوع مجازي آن) تحقيقاتي دارند كه بررسي آن خالي از فايده نيست.
اينان مي­گويند: عشق ابتداءً با «جذب»، شروع شده و پس از طي مراحل «دل­ربايي»، «هوس» و «صميميّت» به «تعهّد»، مي­رسد.
جذب

جذب در دو مرتبه فيزيكي و عاطفي صورت مي­پذيرد:
مرتبه فيزيكي جذب: اين مرتبه هنگامي روي مي­دهد كه جسم نسبت به يك شخص از خود واكنش نشان دهد. واكنش­هايي هم­چون: افزايش ضربان قلب، افزايش درجه­ي حرارت بدن، تعريق كف دست­ها و دل­هرگي. اين مرحله سطحي­ترين و ابتدايي­ترين مرحله عشق مي­­باشد امّا در عين حال يكي از قدرت­مند­ترين عوامل است.
متن کامل پاسخ در ادامه ی مطلب موجود است.

ادامه نوشته

از عشق چی میدونی سوال پنجم قسمت اول ...


سؤال پنجم: عشق چه­گونه مي­آيد؟ (قسمت اول)
عشق چه­گونه مي­آيد و رشد مي­كند؟ علل به وجود آمدن عشق كدا­مند؟ آيا مي­توان اين علل را در اختيار گرفت و از قدرتشان كاست و يا بر آن افزود؟ علم، كشف علّت­ها و در اختيار گرفتن آن­هاست؛ آيا عشق را مي­توان با علم تسخير نمود و بعد آن را مديريّت كرد؟ يعني از نيرويش استفاده كرد و از طغيانش جلوگيري نمود؟ و يا عشق حرف دل است و علم حرف عقل و سخن عقل را گوشِ دل نمي­شنود؟! آيا دل و عقل دشمنان ديرينه­اند؟!
پاسخ به تمامي سؤالات فوق، پاسخ به يك سؤال است. عشق چه­گونه مي­آيد؟
عشق مانند ديگر پديده­ها براي آمدن، نياز­مند به دو چيز است: «زمينه» و «عامل».
مثلاً پديده­ي ترس زماني شكل مي­گيرد كه هم كسي باشد كه بترسد و هم چيزي و يا كسي باشد كه بترساند. حال اگر كسي از شجاعت زيادي برخوردار بود آن وقت بسياري از عواملي كه در ديگران ايجاد ترس مي­كند در او وحشتي را باعث نمي­شود و يا اگر فردي ترسو بود؛ ولي چيزي براي ترسيدن و كسي براي ترساندن نبود باز هم ترس تحقق پيدا نمي­كند.
عشق نيز اين چنين است: براي به وجود آمدنِ پديده عشق، بايد كسي باشد كه زمينه عشق را داشته باشد و كسي و يا چيزي هم باشد كه بتواند اين زمينه را اشباع سازد و در آن برويد. حال اگر به هر علّتي زمينه­­هاي عشق در فردي وجود نداشت، هرچه عامل عشق، قوي هم باشد عشقي محقّق نخواهد شد و يا اگر زمينه عشق وجود داشته باشد؛ ولي كسي يا چيزي كه قابل معشوق بودن باشد وجود نداشته باشد، باز عشق صورت نمي­گيرد.

متن کامل پاسخ در ادامه ی مطلب موجود است.

ادامه نوشته

از عشق چی میدونی سوال چهارم...


سؤال چهارم: چه رابطه­اي بين عشق و محبّت و ترحّم وجود دارد؟
از ميان واژگان مترادف عشق دو واژه بيش­تر خود مي­نمايانند، «محبّت» و «ترحّم».
تبيين درست مفهوم عشق نياز­مند شناخت دقيق مرز بين «عشق» و «محبّت» و «ترحّم» است.
محبّت، رابطه­ي طبيعي و خصوصي با انسان­ها است.
ترحّم، رابطه­ي طبيعي و عمومي با انسان­ها و ديگر مخلوقات خداوند است.
عشق حقيقي، محبّت و يا ترحّم تشديد شده است.
عشق مجازي، رابطه غير طبيعي با ديگري است.
محبّت

محبّت با وجودي كه مقدّمه و پي­رنگ عشق حقيقي است؛ ولي با عشق مجازي سر ناسازگاري داشته و حتّي در تضاد با آن قرار مي­گيرد.
به­تر است براي توضيح و مستدلّ ساختن اين مطلب، فرق­­هاي محبّت و عشق مجازي را بررسي كنيم.
فرق­­هاي محبّت و عشق مجازي

فرق­­هايي كه ذيلاً براي محبّت و عشق شماره مي­كنيم مي­توانند شمارگاني كم­تر از آن­چه ذكر شده است داشته باشند؛ ولي ترجيحاً لازم مي­دانيم تا اين فرق­ها در يكديگر ادغام نشود تا زاويه­­­هاي مختلف بحث، به خوبي مورد توجّه قرار گيرد و حقّ بحث ادا شود.
ôعشق مجازي، بر خلاف محبّت، انحصارگرا است.
دوست، علاقه دارد ديگران نيز محبوبش را دوست بدارند و گلش را ببويند و آسمانش را نظاره كنند و اصلاً در اين باره حسادت نمي­كند. او نه تنها از اين كه ديگران نيز محبوب او را بستايند و او را دوست بدارند لذّت مي­برد، حتّي در اين باره تلاش هم مي­كند.
همه جا جار مي­زند كه: «بياييد محبوبم را آن طور كه استحقاقش هست دوست بداريد كه من آن گونه كه بايد دوستش نداشتم».
خيلي وقت­ها انسان به اين خاطر دوست­دار كسي مي­شود كه مي­بيند ديگران او را دوست داشته و درباره­اش حرف مي­زنند و او را مي­ستايند. ...........
متن کامل در ادامه ی مطلب موجود است.

ادامه نوشته

از عشق چی میدونی سوال سوم قسمت 2...


سؤال سوّم: چه رابطه­اي بين عشق مجازي و عشق حقيقي وجود دارد؟ (قسمت دوم)
مظاهر عشق حقيقي

انساني كه حقيقتاً عاشق است...:
1.دلش از ستم به درد مي­آيد. ستم به انسان­ها، به حيوانات، حتّي به گيا­هان و شكستن يك شاخه­ي درخت. ستم كثيف­ترين كاري است كه بشر انجام مي­دهد و بسيار هم انجام مي­دهد. انسان تنها موجودي است كه خون هم­نوعش را بسيار مي­ريزد.
2.نياز­منداني را كه سويش مي­آيند، يا بي­نياز مي­كند و يا با سخني راست و مهربان، عذر خواهي مي­نمايد.
3.به پدر و مادر خود با چشماني خُرام! نيم باز و به شدّت مهربان مي­نگرد. اگر مادر نبود، خداوند چه­گونه به او مهرباني مي­نمود. پدر و مادر اگر به او ستم هم بكنند باز هم به آنان با خشم نمي­نگرد.
4.هم­سرش را هديه خداوند مي­داند. ارمغاني كه بايد تكريمش نمود و قدرش را به خوبي دانست. و اگر از او بدي ديد، به او ستم نمي­كند.
5.فرزندانش را گل­­هاي بهشتي مي­شمارد، كه بايد از آن­­ها به سختي مواظبت نمايد تا هم­چنان بوي بهشت دهند؛ صالح بمانند. فرزندان صالح بهترين يادگار انسان بعد از مرگ است.
6.براي همه­ي انسان­ها، دل­سوزي مي­كند؛ لذا از دعايش هيچ­كس را محروم نمي­سازد.
7.نفرين او حتّي براي ستمگران نيز نشان خيرخواهي اوست، زيرا او مي­خواهد آنان بيش­تر نمانند تا دوزخ خويش را عميق­تر كنند!
8.نفرت و خشمش را تنها براي آن­­هايي دارد كه انسان­ها را دوست نمي­دارند.


جهت مطالعه ادامه مطلب بر روی لینک ادامه مطلب در زیر کلیک کنید.

ادامه نوشته

از عشق چی میدونی سوال سوم قسمت سوم...


سؤال سوّم: چه رابطه­اي بين عشق مجازي و عشق حقيقي وجود دارد؟ (قسمت سوم)
عشق مجازي خدايي!!
خدا و دوستان او نيز از معشوق مجازي بودن ايمن نيستند.
انسان­ها اگر در مقابل هجوم هوس­ها تن به رياضت ندهند و بخواهند با جاريِ هوس جريان يابند به مرور اعتقادشان را به خداوند از دست خواهند داد، البتّه انسان هميشه امكان اظهار كفر را به صورت صريح ندارد بلكه خدا را به گونه­اي ديگر و سخنانش را به صورتي ديگر و ملاك قرب و بُعد به ساحتش را به قسمي ديگر تفسير مي­نمايند و به تعبيري ساده­تر «دين» مي­سازند و هوس بازان مدرن ديگر را نيز با خود هم­سو نموده و به مرور زمان، مكتبي كه آميزه­اي از حرف­­هاي درست با تفسير­­هاي غلط است درست مي­كنند و نام آن را در كنار صد­ها و هزاران مكتب باطل ديگر ثبت مي­كنند.
مكتب سازان حرفه­اي و هوس بازان مدرن، سياست خويش را در انكار فيزيكي بزرگان دين نمي­بينند بل­كه شخصيّت آن­­ها را تحريف نموده و آن­­ها را هم­سو با خود قلمداد مي­كنند.
آن­ها به اولياي خداوند حتّي عشق مي­ورزند! عشقي كه معشوقش را خود ساخته­اند. شخصيّت آن­­ها را خود به تصوير كشيده­اند.
اين مدّعيان عشق خود مشخّص مي­كنند كه معشوق­ها از چه اموري رضايت داشته و يا نسبت به چه اموري ديگر ناخرسند هستند. عشق به معشوق­هاي اين چنين عشق به «خود» است.
معشوق در عشق مجازي واقعيّت بيروني ندارد. چيزي است خود ساخته. لذا اين عشق تبلور عشق به خود و گسترش «من» است. به تعبير قرآن آن­­ها چيزي را كه خود تراشيده­اند عبادت مي­كنند.

آيا عشق مجازي مقدّمه عشق حقيقي است؟
يك نظريّه مي­گويد: براي رسيدن به عشق حقيقي بايد ابتداءً عشق مجازي را تجربه نمود. به اين صورت كه ......

ادامه ی مطلب را بخوانید...

ادامه نوشته

از عشق چی میدونی سوال سوم...


سؤال سوّم: چه رابطه­اي بين عشق مجازي و عشق حقيقي وجود دارد؟ (قسمت اول)
هر چيزي كه مجاز باشد، شبيه حقيقت است؛ ولي خود حقيقت نيست. مجاز، سايه حقيقت است. سايه چقدر بايد شبيه صاحبش باشد؟ خيلي كم.
وقتي به لطيفه­اي مي­خندي، شاد هستي و وقتي به وصال مي­رسي هم، شاد هستي. امّا اين كجا و آن كجا؟! آن قدر بين اين دو تفاوت است كه آن خنده تنها شباهتي به اين شادي دارد! تنها سايه­اي از اوست! هر چند شاديِ وصال هم مي­تواند با شادي بس بزرگ­تر مقايسه شود و خنده­اي را مانند شود كه سايه­اي بيش نبود.
عشق مجازي شبيه عشق است امّا خود عشق نيست. زيرا عشق مجازي داراي تفاوت­­هاي اساسي با عشق حقيقي مي­­باشد[1].
عشق مجازي

عشق مجازي شبيه عشق حقيقي است. بسياري از علايم عشق حقيقي را با خود هم­­راه دارد؛ ولي تفاوت­­هاي اصولي­اش با آن بيش­تر از وجوه اشتراك آن است. اين تفاوت­ها را در ادامه به بحث خواهيم نشست.
نقطه مركزي اين تفاوت­ها، گسترش «من» در عشق مجازي و اعدام «من» در عشق حقيقي است.
«من» همه­ي آن چيزي است كه هركسي از­ انديشه­­ها و عواطف و وابستگي­­ها دارد.
وقتي كسي به يكي از انديشه­هايت توهين مي­كند و يا يكي ازسليقه­هايت را پسنديده و از آن تعريف مي­نمايد و يا احساست را بي­پاسخ مي­گذارد، آن وقت تو مي­تواني به خوبي «منِ» خود را حسّ كني. ميزان تأثير تعريف و توهين، نشانه­ي وجود «من» و حاكي از مقدار گستره آن است.
عاشق در عشق حقيقي، «منِ» خود را فاني در «منِ» معشوق مي­كند؛ ولي در عشق مجازي اين معشوق است كه از او خواسته مي­شود تا «منِ» خود را فداي «منِ» عاشق كند.
عشق پيروز، از نظر عاشق، عشقي است كه معشوق خود را محو عاشق كند. و هيچ «من»ي را از خود بروز ندهد و تنها خود را محو در «منِ» عاشق نمايد و همه­ي آن­چه مربوط به «منِ» عاشق مي­شود، درست شمرده و هميشه همان را بروز دهد.
عاشق فقط مي­خواهد آفتابي باشد كه گُلِ معشوق، تنها به او روي كند. مي­خواهد كه معشوق مال او باشد. مِلك او باشد. هرچه را كه او مي­خواهد بپسندد. هر كه را او مي­خواهد دوست داشته باشد. آن طور كه او مي­خواهد بيانديشد. و هر زمان كه غير از اين اتّفاق بيافتد، عاشق احساس مي­كند در عشق شكست خورده است.
عاشق مي­خواهد دارايي­هايش را گسترش دهد، به معشوق مي­گويد: «تو مال من باش! تا من مال تو باشم». در اين كه مي­گويد «مال تو باشم» راست مي­گويد. او حاضر است جان و مال و آبرو و همه­ي فرصت­­هاي عمر و حتّي دينش را نثار معشوق كند! ولي به يك شرط و آن اين كه معشوق آينه­ي تمام نماي همه­ي آن چيزي باشد كه عاشق مي­خواهد و معشوق بايد خواسته­­­هاي عاشق را در تمام لحظه لحظه­ي نگاه و گام و لحن و حركتي كه مي­كند در نظر بگيرد، تا از رنجيدگي او جلوگيري كند.
عاشق، ديگري را «رقيب» مي­پندارد. شايد ديگري بيش­تر به درد معشوق بخورد و يا معشوق، ديگري را بيش­تر دوست بدارد؛ ولي عاشق نه كاري به مصلحت معشوق دارد و نه به نظر او اهميّت مي­دهد.
هر چند عاشق خيال مي­كند مصلحت معشوق را در نظر مي­گيرد؛ ولي خيال، كه هميشه واقعيّت نيست.
او خودش را به معشوق تحميل مي­كند. او را وا مي­دارد تا دوستش بدارد. زياد هم دوستش بدارد. به دوستيِ كم قانع نيست. اصلاً در دوستي، حدّي را نمي­شناسد. كوچك­ترين كم مهري، او را طوفان زده مي­كند، غمگين و افسرده­اش مي­سازد. حتّي از معشوق خشمگين مي­شود. خيلي وقت­ها تنها خيال مي­كند معشوق او را كم دوست داشته و يا اصلاً دوست ندارد.
بعضي وقت­ها عاشق و معشوق، جايشان عوض مي­شود. باز اين معشوق است كه مي­خواهد عاشق مال او باشد. رابطه­ي عشقي الاكلنگ است. هر زمان يكي از بالا نگاه كرده و ديگري از پايين التماس مي­كند.
معشوق در عشق مجازي، بيش­تر، عاشق را دوست مي­دارد، تا عاشقمعشوق را! زيرا محبّتِ معشوق به عاشق، هر چند به عشق نرسيده؛ ولي واقعي است. هم­­­راه با مصلحت عاشق است. هم­­راه با احترام به نظرات عاشق است.
عاشق اين چنين خلوصي در محبّتش ندارد؛ ولي متأسّفانه هميشه اين معشوق است كه مورد تاخت و تاز و شِكوه و توبيخ عاشق است.
بي­چاره معشوق كه چقدر بايد به خاطر عاشق زجر بكشد. اين را عاشق هم قبول دارد. خيلي وقت­ها قبول دارد كه معشوق را عذاب داده است.
اصلاً هر زمان كه عاشق به شدّت از معشوق ناراحت است، وقتي به مظلوميّت معشوق مي­انديشد، از ناراحتي­اش كاسته مي­شود. حتّي از خودش ناراحت مي­شود. خودش را سركوفت مي­زند. به خودش مي­گويد: «آخه اون بي­چاره چه تقصيري داره؟! چقدر بايد به ساز تو برقصّه؟! چرا همه­اش بايد با توقّعات بچه­گانه­ات او را غمگين كني و مدام بينتان شكرآب باشه؟!».
در عشق مجاز، هر انتقادي كه معشوق به عاشق بكند، موجب دل­گرفتگي شديد او مي­شود. هر تفاوتي را كه بين خود و معشوق ببيند، نسبت به او خشمگين مي­شود. مدام از او انتظار دارد تا او را بفهمد؛ درك كند. به او در شرايطي كه دارد حق دهد. اگر هم قرار است ايرادي گرفته شود در لطيف­ترين قالب و با هنر­مندي تمام و با توجّه به روحيه­ي ظريف عاشق باشد.
به اين عشق از اين روي، مجازي گفته شده است چون عاشق خيال مي­كند عاشق است! خيال مي­كند به غير از معشوق به چيز ديگري نمي­انديشد! خيال مي­كند معشوق براي او مهم­ترين فرد در زندگي­اش مي­­باشد! خب اين­­ها همه خيالات است!
واقعيّت اين است كه عاشق تنها به خودش مي­انديشد. همه­ي اندوه و غصّه عاشق هم به اين خاطر است كه معشوق به عاشق اهميّت لازم را نمي­دهد.
هيچ­كس نمي­تواند آن­چه را كه گفتم منكر شود. تو هم منكر اين جقيقت نيستي. منكري؟ نه جداً آن­چه را كه گفتم قبول نداري؟ اگر قبول نداري پس تا به حال عاشق نشدي و اگر عاشق شدي تجربه­­­هاي عشق­ات را به خوبي مطالعه نكرده­­اي. اگر خوب فكري كني مي­بيني حقيقت همان است كه گفته شد.
به هر حال من فكر مي­كنم مهم­ترين فرق بين عشق مجازي و حقيقي در ادّعاي «فنا» و واقعيّت آن است. هر عاشقي مي­گويد: «من فاني معشوقم». يكي ادّعا مي­كند و يكي حقيقت را مي­گويد.
اگر عاشق مي­خواهد از مصائب عشق ر­هايي يابد، بايد واقعاً عاشق همان فردي شود كه تا حال فكر مي­كرده عاشقش بوده است. همه­ي اين مصائب از بي عشقي است. عشق بزرگ­ترين كام جهان است. عاشقان وقتي كامروا مي­شوند كه «با خود» نباشند. بايد «بي­خود» شوند و «دگرخواهي» را تا بلندترين قلّه­ي ايثار بالا بروند.
همه­ي مصائب عشق از خودخواهي عاشق و توجه نكردن به مصلحت معشوق است. او فقط به كام خود مي­انديشد. وقتي هوس بودن با معشوق، در او اوج مي­گيرد، ديگر چيزي جلودارش نيست. معشوق در هر وضعيتي كه باشد بايد به اين هوس شعله كشيده توجه كند، و الا زخم­ها دوباره دهان باز مي­كند. و مصائب عشق رخ مي­نمايد.
عشق حقيقي

هيچ موضوعي مانند سخن گفتن در باب عشق حقيقي، انسان را دچار شعف نمي­كند؛ و با اين شعف و ذوق زدگي، خيلي نمي­توان انتظار نظمي منطقي در سخن را داشت. زيرا همه­ي فلسفه خلقتِ اين گنبد دوّار و ساكنينش، رسيدن به عشق حقيقي است. رؤيايي كه براي رسيدن به آن بايد بيش­ترين تلاش را انجام داد و سخت­ترين صبر­ها را نمود و تلخ­ترين جام­ها را نوشيد.
عشق حقيقي روي آوردن به مبدأ آفرينش است و دل­بستن به همه­ي آن­چه كه او را زيباترين نموده است.
وقتي گفته مي­شود «الحمد لله»، يعني اين كه در جهان آفرينش هر ستايشي كه صورت مي­گيرد بايد از آنِ خداوند باشد، زيرا او «زيباي كلّ» است. نبايد زيبايي خداوند توسط مخلوقات زيبايش، از نظر­ها مخفي شود. آفتاب هرچه گرم و روشن باشد باز پرتو خورشيد است. دريا هرچه آبي باشد باز آينه آسمان است. نسيم هرچه خوش­بو باشد باز گذركرده­ي باغ است. معشوق­هاي زميني هرچه عشق برانگيز باشند باز تجلّي او هستند.
حمد مخصوص خداوند است؛ زيرا او «ربّ العالمين» است؛ مالك همه­ي جهانيان است. هرچه هست از اوست و به اوست. زيرا او رحمن و رحيم است. رحمت­­هاي مادّي و معنويش همه را بهاري نموده است.
تمام زيبايي­­هاي خلقت، تنها زماني زلال و زيبا هستند كه از خالق خود سخن بگويند و خود را مطرح نكنند. نشانه و آيه او باشند. انگشت اشاره­اشان رو به آسمان باشد. يوسف به زليخا مي­گفت: «اگر چون زيبايم دوستم مي­داري، چرا آني كه زيبايم نموده دوست نداري؟! قوس ابرو­­هايم از اوست؛ خوش­رنگي صورتم از اوست؛ او لبانم را به اين زيبايي برآمده و سرخ فام نموده و زلفم را چنگ اين همه دل نموده است و چشمان سياهم را باعث شب گردي خيل مشتاقانم ساخته است».
خداوند را «الله» مي­گويند. كسي كه همه والِه و حيران اويند، محتاج و خوا­هان اويند.
اين كه گفته شده است: «همه با فطرت خدايي به دنيا آمده­اند» يعني همه، ارزش­­هاي انساني را دوست مي­دارند و فريفته اوصاف جوانمردي هستند و زيبايي­­­هاي اخلاقي را به شدّت مي­ستايند و خصلت­ها ايماني را كرنش مي­كنند و در يك كلام، همه آفريده شده­اند تا خداوند را پرستش كنند. و پرستش خداوند چيزي جز عشق ورزي به مفاهيم آسماني و آدم­­هاي غير زميني نيست.
قرآن بخوان و ببين عاشقان آسماني با معشوقش خود­ چه رابطه­اي داشتند. خوب دقّت كن! دوباره بخوان و دوباره. هر بار كه بخواني روزني ديگر به رويت گشوده مي­شود. ببين زمينيان زميني، با دوستان خداوند چه­گونه معامله مي­كنند! آن­­ها را از خود مي­رانند و دروغ­گويشان مي­نا­مند و از شهر بيرونشان مي­كنند و حتّي آن­ها را مي­كشند؛ ولي آن­­ها باز هم سخن از معشوقشان مي­گويند و با اين همه آزار، خم به ابرو نمي­آورند.
ببين خداوند با انسان­ها چه­گونه سخن مي­گويد! و چه كريمانه به آن­­ها اصرار مي­كند تا به سويش بيايند! و از خرمن عشقش خوشه برچينند! گاهي اين درخواست را آرام مي­گويد. گاهي نشانه­­­هاي محبّت خدايي را مي­شمارد. گاهي از بهشتش مي­گويد. گاهي با خشم از دوزخش مي­گويد. گاهي با تأسّف از عذاب­­هايي مي­گويد كه بر امت­­هاي ناسپاس پيشين نازل شده است. گاهي انسان را نفرين مي­كند. مي­گويد: «قُتِلَ الآنسانُ مَا أكْفَرَه!!»[2] مرگ بر انسان، او چقدر ناسپاس است! «يَا أيّهَا الآنسانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الكريمِ»[3] آ­­هاي انسان، چه چيز باعث شده است اين قدر در مقابل پروردگارِ كريمت مغرور باشي؟!
ناسپاسي از اين بالاتر كه انسان به راحتي قلبش را در اختيار هر «ابرو كمان» و «گيسو بلند»ي بگذارد؛ ولي از زيباي كل، غافل باشد ؟!
خداوند مي­خواهد انسان را عاشق خودش كند؛ در اين عشق تا ناكجاآباد ابديّت اوج خواهد گرفت. تا پشت كوه قاف، قاف قرب، قربِ ربّ. ربِّ وَدُود.
انسان­ها همان گونه كه عاشق خداوند هستند، به آن­ها كه به او نزديك­تر هستند نيز عشق مي­ورزند.
چه بسيار انسان­ها كه در وجود خود علاقه شديدي نسبت به امام علي (عليه­السّلام) و فرزندان ايشان به خصوص امام حسين (عليه­السّلام) حس مي­كنند! عشق به امام حسين (عليه­السّلام) را مي­توان در اشك­ها و ماتم­­­هاي انسان­­هاي بي­شماري ديد. بعضي وقت­ها كه اين عشق شعله مي­كشد به انسان خلسه­اي دست مي­دهد كه غير قابل توصيف است.
وقتي انسان كاملي با انسان كامل ديگري آشنا مي­شود در اين ميان رابطه­ي از عشق و محبّت ايجاد مي­شود كه تنها انسان كامل مي­تواند آن را به درستي درك كند و از لذّتش مدهوش نشود.
چه كسي مي­تواند عمق علاقه پيامبر اسلام را به اهل بيتش بفهمد؟! و همچنين علاقه فاطمه زهرا (عليها­السّلام) را به امام علي (عليه­السّلام) و يا علاقه حضرت زينب (عليها­السّلام) به برادر بزرگوارش امام حسين (عليه­السّلام).
صحنه عاشورا پر از دلدادگي انسان­­­هاي كامل به يكديگر است. كافي است در اين دلدادگي­­ها كه به خوبي در تاريخ ثبت شده است، تفكّر و تدبّر شود تا معناي عشق حقيقي قابل درك گردد.
در ميان انسان­­هايي كه داراي كمالات و شاخصه­­­هاي روحي و ايماني بسيار ارزنده­اي هستند نيز، مي­توان اين عشق حقيقي را بخوبي ديد.
مثل علاقه­اي كه بسياري از مردم به امام راحل و يا مقام معظّم رهبري دارند. نويسنده، علاقه­اي بس عميق به اين دو بزرگوار دارد. عشقي كه بار­ها موجش، چشمانش را باراني ساخته و گونه­­­هايش را خيس ساخته است.
علاقه نويسنده به اين اسطوره­­­هاي انسانيّت به خاطر مطالعات زيادي است كه در اين باره نموده است. هرچند سخنان بدخواهان را هم زياد شنيده و خوانده است. او با چشماني باز، قلبش را به رويشان گشوده­ است. به عبارت صحيح­تر آن كه اسطوره­­­هاي عشق از ابتدا در قلب و فطرتش جاي داشته­اند. او خداوند را شاكر است كه آن­­ها را بيرون نرانده­ است.
عشق تعميم يافته

يكي از جلوه­­­هاي عشق حقيقي[4]، عشق ورزيدنِ بدون انحصار به همه­ي موجودات جهان هستي و مفاهيم بلند آسماني است.
هنر عشق ورزيدن «تعميم يافته» و «بدون انحصار در يك شخص»، خصوصيّاتي را در انسان به وجود مي­آورد كه حيرت آور است. حيرت از اين كه عشق به ديگران چقدر مي­تواند معجزه كند و بركت داشته باشد. (ادامه دارد ...)

[1] براي مطالعه بيش­تر در موضوع «چيستي حقيقت» به فصل آخر، پيوست 6 مراجعه كن.

[2] عبس: 17

[3] انفطار: 6

[4] البتّه صاحبان نظريه «مقّدمه بودن عشقِ مجازي براي عشقِ حقيقي»، عشق «تعميم يافته بدون انحصار» را نياز دوّم عارف به عشقِ مجازي مي­دانند، آن­ها مي­گويند در مرتبه اوّل سالك، نيازمند عشقِ مجازي است تا بتواند سلوك را آغاز كند و بعد كه به كمال و به عشقِ حقيقي رسيد، دوباره به عشقِ مجازي نياز­مند مي­شوند. منتها اين عشقِ مجازي انحصارگرا نبوده و نسبت به همه موجودات هستي است. ولي از نظر ما عشق به مخلوقات هستي نشان عشقِ حقيقي به خالق آن­هاست و نبايد نام آن را عشقِ مجازي گذاشت.